بازگشت

پشيمان شدن يزيد از ترس مردم


بعد اعتماد السلطنة گويد: بعد از ورود علي بن الحسين عليه السلام و اهل بيت عصمت به شره دمشق چيزي نگذشت كه بر يزيد به معاويه معلوم گشت كه از جهت قتل حسين بن علي عليه السلام عقيدت اهل اسلام در حق او ديگرگون شده و خوف خروج و خلع است لاجرم از اين وقت سياق گفتار و كردار بگردانيد و از كشتن آن بزرگوار تبري اظهار همي كرد و همي گفت: و ما علي لو احتملت الاذي و انزلت الحسين معي في داري و حكمته فيما يريد و ان كان علي في ذلك و هن في سلطاني حفظا لرسول الله صلي الله عليه و آله و رعاية لحقه و قرابته لعن الله ابن مرجانه فانه اضطره فقتله فبغضني بقتله الي المسلمين و زرع في قلوبهم العداوة فابغضني البر و الفاجر بما استعظموه من قتلي الحسين ما لي و لابن مرجانة لعنه الله و غضب عليه.

بعد پشيمان شدن ابن مرجانة را نيز نقل كرده است. ص 65 ط تبريز سال (1310) ق.

و تعجب است كه نسبت اشعار دعبل (ره) را به نكته سنجان قزوين داده و گفتگوي ابويوسف قزويني را با ابوالعلاء معري نقل نموده


و آن اشعار نغز را به شاعر مجهولي از شعراء قزوين منسوب داشته، شعراء قزوين كجا و آن اشعار نغز عالي كجا، كه بتوانند آنها را بسرايند، در صورتي كه ياقوت در معجم الادباء و امثال وي آنها را از اشعار دعبل (ره) دانسته و در اين كه از اوست جاي شك نيست.

و ممكن است از شعراء قزوين آن اشعار دعبل (ره) را به خود نسبت داده و ابويوسف قزويني هم متوجه آن حليت و سرقت نشده است چنانچه اعتمادالسلطنة نيز متوجه نشده كه آن اشعار از شاعر نامدار اهل بيت اطهار عليهم السلام دعبل خزاعي رحمة الله عليه است.