بازگشت

اشعار نغز دعبل را اعتماد السلطنة به شعراء قزوين داده و آن اشتباه است


در كتب معتبره چنانچه گذشت موجود و نسبت آنها را به دعبل (ره) داده اند و جاي شك نيست كه از آن عالم شاعر نامدار است.

ولي مرحوم محمد حسن خان اعتماد السلطنة مراغي وزير علوم


زمان ناصرالدين قاجار در كتاب «حجة السعادة في حجة الشهادة» نسبت آن اشعار را به بعضي از شعراء قزوين داده چنانچه احوالات خط حركت اسراء خاندان رسالت را تا شام از مقتل مجعول منسوب به ابومخنف نقل كرده و با اين كه گفته: مع ما نحن عليه من عدم الطمأنينة الي ما تفرد لوط [1] بروايته في مقتله...

باز گويد: همانا به اين گردانيدن سر مبارك در ديار اسلام و قلمرو شريعت سيد الانام عليه السلام و اشهارش در هر شهر اشعار است اشعاري كه يكي از قدماء نكته سنجان محروسه ي قزوين سروده و چه نغز فرموده از ابويوسف قزويني نزيل بغداد منقول است كه گفت: ابوالعلاء معري را گفتم از نتايج طبع تو آيا هيچ در حق اهل بيت رسول الله عليهم السلام هست؟ به درستي كه برخي از سخن طرازان مملكت قزوين درباره ي ايشان شعرها مي سازند كه فصحاء تنوخ از اتيان به مثل آن عاجزند گفت: شعراء قزاونه چه مي گويند: گفتم: مي گويند:


رأس ابن بنت محمد و وصيه.... الخ (و اشعار را تا آخر نگارش داده ص 64).

ابوالعلاء گفت: و من مي گويم:



مسح الرسول جبينه

فله بريق في الخدود



ابواه من عليا قريش

وجده خير الجدود




پاورقي

[1] اسم ابومخنف است و او لوط بن يحيي ازدي غامدي کوفي است صاحب تصانيف زياد بوده اگر به دست آيد مورد اعتبار است در اوائل زمان امام صادق (ع) وفات کرده و از علماء و مؤرخين شيعه است و قول ابن ابي‏الحديد در شرح نهج‏البلاغة که او از عامه است از اغلاط و خرافات محسوب است بلکه او شيعه است و کتاب مقتلي که در دست است مجعول و نسبت آن به او از اکاذيب است رجوع شود به کتب رجال.