بازگشت

طرف داري آلوسي از بني اميه


آقاي آلوسي مدعي سيادت و بودن از خاندان نبوت هاشمي- كه بدون شك نسب ساختگي

است- طرفداري از بني اميه كرده و گفته: كه امام رازي روايت مي كند اعتراض اهل مدينه را بر سيد ملوك بني اميه يعني معاويه با آن لفظ شنيع و محل رفيع [1] يعني مقام بلندي كه معاويه داشت و مالك الرقاب و قهرمان الماء و الطين شده بود آيا نترسيدند و ساكت نشدند؟ يعني با آن تسلط معاويه و ايجاد خفقاني كه وي بعد از آن كه مسلط شد و رويه ي خلافت اسلامي را تبديل به روش سلطنت اكاسره و قياصره كرد مهاجرين و انصار از ترس نمي توانستند با آن لحن شديد به وي اعتراض كنند و گويند: اي معاويه فراموش كردي و از نماز دزديدي؟ آيا نمي توانستند با دوستي و صداقت و اخلاص بگذرند؟ يعني از ترس با معاويه مماشات با وي كرده و با ملايمت رفتار نمايند و اعتراض نكنند؟


و بنا به ادعاي آقاي آلوسي يك موضوع مهم ديني را در بوته ي تعويق و تعطيل بگذارند. اينها توضيح عباراتي است كه آقاي آلوسي در رد امام رازي بيان كرده است ولي فراموش نموده كه در اوائل اسلام و در زمان خلفاء سه گانه و در دوره ي اميرالمؤمنين عليه السلام مسلمانها آزاد بودند و در هر موضوعي و در هر واقعه ي خصوصا كه راجع به موضوعات سياسي و ديني و احكام شرعي بود در مقابل خليفه آنچه اعتراض داشتند با صراحت بيان و طلاقت لسان و با لهجه ي صريح اعتراض مي كردند و كسي نمي توانست ممانعت و جلوگيري از آزادي زبان آنها نمايد و اصلا در اسلام مسلمان آزاد است و گر چه در روي خود زمامدار باشد حرف خود را بزند و كجا رسد كه در نماز كه عموم مهاجرين و انصار در آن نماز اجتماع دارند معاويه تسميه را نگويد بدون شك عموما زبان اعتراض را مي گشايند و حتي اين رويه و آزادي و حريت در زبان و بيان تا دوره ي بني عباس باقي بود اعتراض بر عمر كه چرا لباس تو بلندتر شده در صورتي كه غنيمت بر عموم مسلمانها برابر قسمت شده و شهادت فرزندش كه من سهم خودم را به پدرم داده ام كه لباسش بلند شود مشهور است و حرف معترض بر وي كه اگر كج روي كرده باشي با اين شمشير كجي تو را اصلاح مي كنم معروف است اين آزادي زبان در افراد جامعه ي اسلامي است زماني كه دشمنان اسلام بگذارند قوانين اسلامي حكم فرما باشد. آقاي آلوسي زمان معاويه را قياس به زمان خويش كرده كه در


بغداد در دوره ي امپراطوري عثمانيها كه به نام اسلام خفقان و اختناق شديدي به بار آورده بودند كه كسي جرأت كوچكترين اعتراض را در غياب خليفه ي عثماني نداشته تا كجا رسد كه در حضور او باشد و بتواند زبان اعتراض بگشايد، يكي از بزرگان علماء نوشته كه در اواخر زمانهاي عثمانيها بود كه قدغن كرده بودند كه در طلاق نامه ي زنان كه طلاق خلعي باشد لفظ «خلعي» كه شبيه به خلع از خلافت است نگارش نيابد. آقاي آلوسي در زير بار اين قبيل سلطه و تسلطها و در همچنان محيط آلوده به اختناق نشوونما يافته و بزرگ شده و لذا زمان معاويه را قياس به زمان خويشتن كرده است ولي غافل از اين كه فرق بين آن دو زمان از زمين تا آسمان است.


پاورقي

[1] تفسير آلوسي ج 1 ص 46 ط بيروت.