بازگشت

كلمات شبراوي در الاتحاف


و شبراوي گويد: قيل اعيد الرأس الي الجثة بكربلاء بعد اربعين يوما من قتله [1] رجوع شود به كتاب الاتحاف بحب الاشراف ص 12 و عين


همين عبارات را در صفحه 23 نيز گفته است و سبط ابن الجوزي در تذكرة الخواص گفته: كه اشهر آنست كه رأس مطهر به كربلاء برگردانيده شد و با جسد مطهر دفن شد ص 150.

و شيخ مناوي در كتاب الكواكب الدرية ج 1 ص 57 گويد: «نقل اتفاق الامامية علي انه اعيد الي كربلاء» يعني نقل شده كه اماميه اتفاق دارند بر اين كه رأس مطهر برگردانيده شد به كربلاء.

و مؤرخ شهير صاحب حبيب السير گويد: تمامي رؤس شهداء را يزيد به حضرت سجاد (ع) تسليم كرد و آن حضرت آنها را در روز بيستم صفر با بدان طاهره ملحق فرمود و بعد متوجه مدينه شد و اين صحيح ترين روايات درباره ي مدفن رأس مكرم است.

و نظير اين كلام در رياض الاحزان است ص 155 و محدث قمي (ره) نيز در نفس المهموم از حبيب السير نقل كرده است.

از اين نقليات معلوم مي شود يزيد در اول امر بعد از اظهار امام عليه السلام كه بايد رأس مطهر را به من بدهي و آن پليد امتناع ورزيد بعدا


امام عليه السلام اصرار فرموده و اشياء غارت شده و رأس مطهر و ساير رؤس شهداء را گرفته است و در شام مزاري براي رؤس شهداء مشهور است شايد بعضي از رؤس مانده و در دمشق دفن شده است.

علامه ي مجلسي (ره) در بحار فرموده: رأس مبارك با جسد شريف مدفون است و اين قول مشهور ميان علماء ما اماميه است و آن را علي بن الحسين عليهماالسلام برگردانيد.

و سيد ابن طاووس (قدس سره) در اقبال نيز بر اين قول اعتماد فرموده است گر چه به احتمال اين كه اسراء اهل بيت عليهم السلام يك ماه در شام توقف كرده باشند در قضيه ي اربعين به اشكال دچار شده ولي به مدفون شدن رأس مطهر در كربلاء اعتماد فرموده است در صورتي كه جمعي چنانچه عبارت بعضي از آنها نقل شد تصريح كرده اند كه رأس مطهر پس از چهل روز از شهادت به بدنش ملحق گرديده و اين موضوع اين را مي رساند كه در اربعين به كربلاء آمده و رأس مطهر را به بدن اطهر ملحق كرده اند.

علامه ي محدث جزائري (ره) در انوار نعمانية در ضمن كلامي گويد: خرج علي بن الحسين عليه السلام بالنسوة و رد رأس الحسين عليه السلام الي كربلاء- ج 3 ص 246 ط تبريز.

شبلنجي در نور الابصار گويد: ذهبت الامامية الي انه اعيد الي الجثة و دفن بكربلاء بعد اربعين يوما من المقتل ص 115 ط مصر سنة (1320) ه. ق.

يعني اماميه درباره ي مدفن رأس مطهر بر آن رفته اند كه رأس


مطهر برگردانيده شد به جسد اطهر بعد از چهل روز از شهادت آن حضرت و در كربلاء مدفون شد.

و عين اين عبارت را علامه ي شيخ محمد صبان از علماء اهل سنت در كتاب اسعاف الراغبين گفته رجوع شود به هامش نور الابصار ص 160- از طبع نامبرده و به كتاب (الحسين) علي جلال ص 140.

مؤرخ حمدالله مستوفي در تاريخ گزيده گويد [2] : اهل بيت را با سر حسين عليه السلام پيش يزيد بن معاوية فرستادند او به سخن ابوبرده برادر ابوموسي اشعري ايشان را به مدينه فرستاد و سر حسين عليه السلام باز به كربلاء پيش تنش فرستاد و به روايتي در عسقلان دفن كردند و به روايتي در حران.

و گفته شد كه دفن رأسي در عسقلان كه رأس مطهر سيدالشهداء عليه السلام باشد معلوم نيست و دست سياست فاطميين و ديگران با آن بازي كرده و سري را به عنوان رأس مطهر از محلي به محل ديگر نقل داده اند و دفن سر (حران) هم در كلام مستوفي ديده مي شود.


علي جلال در كتاب (الحسين) گويد [3] : و الامامية و بعض اهل السنة علي انه مدفون مع الجسد بكربلاء.

علي جلال در نقل اقوال و آراء درباره ي رأس مطهر در كتاب نامبرده ي خود طول و تفصيل داده و نتوانسته به يكي از آنها به طور قطع جزم نمايد و در آخر كلامش گفته: دفن كردن رأس مطهر در دمشق و نقل دادن به آن از آنجا به عسقلان و از عسقلان به قاهره ثابت نشده به نحوي كه ثبوت تمام باشد رجوع شود به صفحه 150-149.

و در كتابش از اقوال ضعيفه و كلمات هذيان و حرفهاي خرافي زياد است و از كلمات بيهوده ي ابن تيميه ي حراني نيز بسيار نقل كرده كه غير از تمايل به مسلك جمود وهابي گري چيزي بيشتر نيست.


پاورقي

[1] علامه‏ي شيخ عبدالله بن محمد بن عامر شبراوي شافعي صاحب کتاب الاتحاف بحب الاشراف در همين کتابش در احوالات روز عاشوراء گويد: و مما ظهر يوم قتله من الايات ان السماء امطرت دما، و ان اوانيهم ملئت دماوان السماء اشتد سوادها لانکساف الشمس حينئذ حتي رؤيت النجوم و اشتد الظلام حتي ظن الناس ان القيامة قد قامت و ان الکواکب ضرب بعضها بعضا و لم يرفع حجر الا رؤي تحته دم عبيط و انقلب رمادا و اظلمت الدنيا ثلاثة ايام ثم ظهر فيها الحمرة عن ابن سيرين ان الحمرة التي مع الشفق لم تکن حتي قتل الحسين انتهي و لعل المراد شدة الحمرة....

قال ابن الجوزي و حکمة ذلک ان غضبنا يؤثر حمرة الوجه و الحق سجانه تنزه عن الجسمية فاظهر تأثير غضبه علي من قتل الحسين بحمرة الافق اظهارا لعظيم الجناية انتهي رجوع شود به الاتحاف ص 12 ط مصر سال 1318 ق:



و علي الافق من دماء الشهيد

ين علي و نجله شاهد ان



باز در کتاب الاتحاف گويد ص 25: قال ابن سيرين لم تبک السماء علي احد بعد يحيي بن زکريا الا علي الحسين رضي‏الله‏عنه فانها مکثت اياما کانها علقة و قال الحسن الکندي لما قتل الحسين مکثنا اياما سبعة اذا صلينا العصر نظرنا الشمس علي الحيطان کانها الملاحف المعصفرة و نظرنا الکواکب کانها يضرب بعضها بعضا و قال الاسود بن قيس امطرت السماء دما يوم قتل الحسين و استمر ذلک ستة اشهر.

سيدالشهداء (ع) از چند جهت شباهت به حضرت يحيي (ع) دارد و لذا در عرض راه ميان مکه و کوفه مکرر به جوانان بني‏هاشم و به مخدرات اهل‏بيت قضيه‏ي يحيي را متذکر مي‏شد تا به تدريج به پيش‏آمد روز عاشوراء آنها را آماده کند چنانچه مدت حمل و ولادت سيدالشهداء (ع) مانند حمل و ولادت حضرت يحيي (ع) شده است رجوع شود به تعليقات کتاب.

[2] تاريخ گزيده ص 202 ط تهران به سال (1339) ه. ش با تصحيح آقاي دکتر عبدالحسين نوائي.

حمدالله مستوفي از اولاد حر بن يزيد رياحي رحمه الله است و شايد در حدود (750) هجرت وفات يافته باشد و مقبره‏ي وي تا حال در قزوين نمايان است.

[3] ص 139 ط مصر- القاهرة سال 1349 ه ق.