بازگشت

احمد بن موسي در شيراز


در شيراز قبه ي مجلل بسيار عالي بر سر قبر (احمد بن موسي) ساختمان شده و داراي صحن و ضريح مهم و مسجد و غيره است و ميان مردم مشهور به قبر حضرت احمد بن امام موسي كاظم (ع) است و در ميان عجمهاي فارسي زبان مشهور به شاه چراغ شده است كه از سال يك هزارم بعد از هجرت اين شهرت و لقب پيدا گرديده و ظاهرا از ترهات صوفيه است.

قبري كه در شيراز به نام (شاه چراغ) شهرت يافته در عصر اتابك ابوبكر بن سعد بن زنگي متوفي به سال (659) ه. ق ممدوح شيخ سعدي شاعر مشهور پيدا شده و قبل از آن ظاهرا اثري از آن قبر نبوده و پس از پيدا شدن قبرش جسدش را ديدند كه پوسيده نشده و تغيير نيافته و


در انگشتش خاتمي بوده [1] كه نقش آن اين است (العزة لله احمد بن موسي) و از آن خيال كرده اند كه فرزند امام كاظم (ع) است.

و مؤرخ نسابه ي محقق علي بن زيد بيهقي معروف به ابن فندق متوفي به سال (565) ه. ق كه با خاندان اتابك ابوبكر معاصر بوده و از معاصرين بلكه از شاگردان امام مفسر طبرسي (ره) صاحب مجمع البيان است در كتاب (لباب الانساب) مخطوط انكار كرده كه احمد بن امام موسي عليه السلام در شيراز مدفون شده باشد و گويد:

(و بعض النسابين يرون قبره و مزاره بشيراز و هذا مشهور من اغلاط العامة).

و معلوم مي شود قبل از شهرت قبر نامبرده در زمان اتابك ابوبكر مذاكره ي قبر مزبور و مدفون شدن احمد بن موسي (ع) در ميان بوده است زيرا ابن فندق در سال (565) ه وفات يافته و شهرت قبر در زمان اتابك ابوبكر زنگي كه در (659) ه وفات كرده مي باشد پس به اين نتيجه مي رسيم كه قبلا قبر نامبرده شناخته شده ولي پيدا شدن جسد بدون اين كه تغيير يافته باشد در زمان ابوبكر زنگي شده و شهرت به


سزا كرده است و خيال شده كه قبلا كسي آن قبر را نمي شناخته است ولي ابن فندق شيديدا انكار كرده كه احمد بن امام موسي عليه السلام در آنجا مدفون باشد و مدعي شده كه احمد بن امام موسي (ع) در (اسفراين) از نواحي خراسان مدفون است ولكن ادعاي او نيز محقق و ثابت نيست كه موجب قطع باشد زيرا درباره ي مدفون شدن او قصه ي نقل مي كند كه به افسانه و خرافات نزديك است مانند آنچه در كتاب (آثار العجم) نقل كرده است و افسانه ي بيشتر نيست.

بعضي گويد: كه احمد بن امام موسي الكاظم عليه السلام در بلخ مدفون است والله العالم. و علامه ي مامقاني (ره) مي فرمايد: عوام خيال مي كنند كه احمد بن موسي (ع) در جوار پدر بزرگوارش در صحن شريف مدفون است و آن توهم بيشتر نبوده و منشأ و مأخذي ندارد.


پاورقي

[1] رجوع شود به کتاب (شدالازار) ص 289 ط تهران به سال (1328) ش تأليف معين‏الدين ابوالقاسم جنيد شيرازي که در سال (791) ق تأليف کرده و بعد از نقل نقش خاتم گويد: (فعرفوه به) يعني از اين نقش خاتمش او را شناختند.