نقل عين عبارت كتاب تظلم الزهراء
و در اينجا مناسب است آنچه فاضل قزويني (ره) در كتاب تظلم الزهراء عليهاالسلام در رد سيد (ره) فرموده بعد از آن كه اشكال سيد قدس سره را نقل كرده و به طور فشرده جواب داده بياوريم و بعد به نكات ارزنده ي كلامش اشاره نموده و مشروحا بيان نمائيم.
نقل عين عبارت تظلم الزهراء
فاضل قزويني در كتاب تظلم الزهراء عليهاالسلام گويد [1] : قال السيد (ره)
في كتاب الاقبال و جدت في المصباح ان حرم الحسين عليه السلام و صلوا المدينة مع مولينا علي بن الحسين عليه السلام يوم العشرين من صفر و في غير المصباح انهم و صلوا كربلاء ايضا في عودهم من الشام يوم العشرين من صفر [2] و كلاهما مستبعد لان عبيد الله بن زياد لعنه الله كتب الي يزيد يعرفه ماجري و يستأذنه في حملهم و لم يحملهم حتي عاد الجواب اليه و هذا يحتاج الي نحو عشرين يوما او اكثر منها و لانه لما حملهم الي الشام روي انهم اقاموا فيها شهرا في موضع لا يكنهم من حر و لا برد و صورة الحال يقتضي انهم تأخروا اكثر من اربعين يوما من يوم قتله عليه السلام الي ان وصلوا العراق او المدينة و اما جوازهم
في عودهم علي كربلاء فيمكن ذلك ولكنه ما يكون وصولهم اليها يوم العشرين من صفر لانهم اجتمعوا علي ما روي جابر بن عبدالله الانصاري [3] فان كان جابر وصل زائرا من الحجاز فيحتاج وصول الخبر اليه و مجيئه الي اكثر من اربعين يوما او علي ان يكون جابر وصل من غير الحجاز من الكوفة او غيرها.
تا اينجا عين عبارات سيد اجل ابن طاووس (ره) در كتاب اقبال است و فاضل قزويني (ره) بعد از نقل آن در كتاب تظلم الزهراء گويد:
اقول: غاية ما قال رحمه الله بعد تسليمه محض استبعاد و لا ينبغي بمحضه انكار الروايات فانا سمعنا من الموثقين قرب كوفة من دمشق بما قد تيسر للبريد ان يسير بثالثة ايام و لا سيما للولاة و الحكام بالجور و سيما مثل هذا الخبر المشؤم الذي هو عيد للشاميين و مدة مقامهم في دمشق علي ما في المنتخب لا يعلم كونها زائدة علي ثمانية ايام تقريبا و لم نظفر علي رواية دلت علي مقامهم فيها مدة شهر والله يعلم.
و ايضا قد يذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك و استبعاد مجيئي
جابر من ارض الحجاز أبعد من هذا لما روي ان اباحنفة رأي هلال ذي الحجة بكوفه او بغداد و ورد مكة و حج تلك السنة و لان اخبار نواعيه عليه السلام من الجن و الطير و انقلاب التربة دما و غير ذلك اكثر من ان يخفي علي امثال جابر كما مضي بعضه والله اعلم بحقيقة الحال و التسليم لنا خير للمآل.
پاورقي
[1] ص 172 ط تهران سال 1312 ق کتاب تظلم الزهراء تأليف فاضل جليل آقا رضيالدين بن نبي قزويني رحمه الله است که از تأليف آن در سال 1118 ه ق فارغ شده و او غير از آقا رضي قزويني (ره) صاحب کتاب لسان الخواص است محدث خياباني (ره) در تتمهي محرم ص 112 گويد (صاحب تظلم الزهراء از علماء متبحرين متأخرين است).
کتاب نامبرده نقلياتش متقن و در تمامي مواضع مدرک و مصدر نقليات خودش را ذکر کرده و سند آنچه نقل نموده ارائه ميدهد ولي بعضي از فضولان خرابکار درنسخهي آن کتاب دخالت کرده و در نسخهي که از آن کتاب در سال 1312 ق به طبع رسيده دس و وضع کردهاند چنانچه علامه محدث خياباني (ره) نسخهي صحيح خطي از آن پيدا نموده و تحقيقات ارزندهي دربارهي آن کتاب به عمل آورده و مواضع دس شده و اشتباه کاري را تعيين فرموده است رجوع شود به تتمهي محرم مجلد چهارم از وقايع الايام از ص 112 تا ص 121 به ياد دارم مرحوم محدث خياباني (ره) دربارهي مجالس المتقين که به نام شهيد فقيه آقا شيخ محمد تقي قزويني برغاني قدسسره چاپ و منتشر است همين تحقيقات را ميکرد و اظهار انزجار و تأسف از دخالت نااهلان و دس و وضعکنندگان در آن کتاب ميفرمود که به کلي کتاب را تحريف و از انتفاع انداختهاند به طوري که نتوان آن را بر شيخ شهيد فقيه قزويني (ره) نسبت داد ولي خندهآور اينجاست که اخيرا کتابي به نام خرافات اجتماع انتشار يافته و کتاب مجالس المتقين کذائي را که اشاره بر آن شد به علامهي مجلسي (ره) نسبت داده و بعد بنا گذاشته انتقاد بر محتويات و مطالب آن کرده و ملتفت نشده که اولا مجالس المتقين از تأليفات علامهي مجلسي (ره) نيست و ثانيا کتاب مزبور تحريف شده و بر آن دس و وضع کردهاند که آن را به کلي از اعتبار و اعتماد ساقط کرده است و مطالب دس شده برآن از مؤلف آن نيست و خود اين عمل ناهنجار از انتقادکننده و نسبت آن کتاب به علامهي مجلسي (ره) و عدم اطلاع از تحريف آن کتاب از خرافات روزگار ما محسوب است و بايد نويسندهي آن انتقاد از روح مقدس علامهي مجلسي (ره) معذرت خواسته و آن لکهي سياه را از کتاب خود محو نمايد.
[2] از کلمهي: وفي غير المصباح تا کلمهي: من صفر در نسخهي مطبوعه از تظلم الزهراء در سال 1312 قمري افتاده و عبارت (کلاهما) شاهد آنست چنانچه عبارات از خود اقبال سيد (ره) تصحيح شد رجوع شود به اقبال ص 589.
[3] از اين عبارت سيد (ره) معلوم است که اجتماع خاندان رسالت با جابر روايت شده و بعيد نيست که در همان روايت عطيه و ذيل همان خبر باشد که عمادالدين طبري در بشارت المصطفي مسندا نقل کرده است گر چه در نسخهي مطبوعه از بشارة المصطفي در نجف آن را ندارد ولي از قرائن فهميده ميشود که ذيل همان روايت است و اصل تقطيع از قدماء محدثين واقع شده اساس تقطيع در روايت عطيه از آنها ميباشد گر چه شخص تقطيعکننده را نميشناسيم چنانچه تحقيق خواهيم کرد انشاءالله تعالي.