بازگشت

روايت صفوان بن مهران جمال


صفوان بن مهران جمال رضوان الله عليه گويد: وارد شدم به حضور حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام به من فرمود يا صفوان هر چيز از تو خوب و زيباست مگر يك چيز عرض كردم فداي تو شوم كدام چيز است آن؟ فرمود: كرايه دادن تو شترهاي خود را به اين مرد يعني هارون الرشيد عرض كردم: به خدا قسم من آنها را به وي كرايه ندادم از روي فرح و سرور شديد [1] و نه براي صيد لهو، ولي كرايه دادم براي


راه مكه و خودم هم مباشرت آن را نمي كنم بلكه آدمهاي خود را مي فرستم يعني از شترها مواظب باشند به من فرمود: يا صفوان آيا كرايه ي تو در ذمه ي آنها مي ماند؟ عرض كردم بلي فداي تو شوم فرمود: آيا دوست داري بقاي آن ظالمها را تا اين كه كرايه تو وصول بشود؟ عرض كردم بلي فرمود: هر كس دوست دارد باقي ماندن آنها را او از آن ظالمهاست و هر كس باشد بر آتش وارد خواهد شد يعني آخر كارش بر جهنم است.

صفوان گويد: رفتم و تمامي شترهايم را تا آخر آنها كه يكي نيز نماند فروختم و گزارش اين كار به هارون رسيد مرا خواست و به من گفت يا صفوان به من رسيده و گزارش داده اند كه تو شترها را فروخته اي؟ گفتم بلي فروخته ام گفت براي چه؟ گفتم پير شده ام و آدمهاي من به كارها نمي رسند گفت: هيهات هيهات من مي دانم به تو كه اشاره كرده به اين كار كه كرده اي به تو اشاره كرده موسي ابن جعفر عليهماالسلام گفتم: من با موسي بن جعفر عليهماالسلام كاري ندارم گفت: ترك كن اين حرفها را از خودت هرگاه نبود حسن صحبت تو البته تو را مي كشتم [2] .


خداوند احديت جلت عظمته نيز در قرآن مجيد مي فرمايد: و لا تركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار [3] يعني اندك ميلي به آنها كه ظلم كردند ننمائيد تا اين كه آتش بر شما برسد. ركون: اندك ميل كردن را گويند كجا برسد كه انسان ظالم را دوست دارد و بقاي او را بخواهد و آيه ي شريفه كسي را گويد كه از وي ظلم صادر شده كجا رسد كه فرد شاخص و مصداق حقيقي ظالم باشد و به اين جهت بود كه يكي از بزرگان وقتي اين آيه را شنيد غش كرد رجوع شود به تفاسير قرآن مجيد.


پاورقي

[1] يعني به جهت خوشدلي از هارون و اعانت بر اعمال وي که با شدت از وي خوشحال باشم.

[2] رجوع شود به مکاسب شيخ اعظم انصاري (ره) و کتب حديث اماميه رضوان الله عليهم بايد به ديکتاتوري هارون ظالم پي برد گويا صفوان بنده و برده‏ي حلقه به گوش و غلام زر خريدش بوده و چه گناه بزرگي داشته که او را بکشد در صورتي که اگر عبدش هم بود حق کشتن نداشت.

[3] هود: 113.