بازگشت

احمد نيك طلب «ياور همداني»، كوي ولا






قبله ي حاجات، الا اي كعبه ي كوي ولا

غرق خون اي خاك آتشناك دشت كربلا



گلشن مينو، بهشت آرزو، باغ اميد

تربت پاك حسين بن علي مرتضا



جلوه بخش جان زهرا، قره العين علي

نور كشتي نجات، انوار مصباح هذا



پيشواي پاكبازان- مقتداي انس و جان

عاشقان راه حق را در طريقت رهنما



اي فروغ روشني بخش دل و جان روي تو

ديده را از برتر از افلاك عزت توتيا



شد فرات از خون هفتاد و دو گوهر لعل فام

دجله آتشگون شد از داغ فراق لاله ها



قرن ها شد با غمت ره توشه دارد هر غريب

از غبارت اي به درمان دردمندان را دوا



تشنه كامان را دمي درياب اي درياي عشق

كيست چون ما خشك لب، اي چشمه ي آب بقا؟






تا همه حاجات محتاجان روا داري، مراست

اي مجيب الدعوه دايم در برت دست دعا



دستگيري كن مگر پايم نلغزد در صراط

رحمت آور، اي امام الرحمه در روز جزا



«ياور» از دامان وصلت كي كشد اي دوست دست

تا به پايت سر سپارد، كي شناسد سر ز پا