بازگشت

سيمين دخت وحيدي، كنار علقمه






ناگاه باغ سبز پيمبر سوخت

آيينه شجاعت حيدر سوخت



آتش گرفت فاطمه را گلزار

سرو بلند قامت اكبر سوخت



در حجم نينواي عطش پرورد

يك باغ از تبار صنوبر سوخت



رگبار فتنه از همه سو باريد

يك دشت لاله هاي معطر سوخت



از بوستان خرم پيغمبر

سر بركشيده نخل تناور سوخت



فرياد العطش به هوا برخاست

پرواز، روي بال كبوتر سوخت



مردي كنار علقمه در خون خفت

زين درد و داغ، جان برادر سوخت



بر روي دستهاي پدر طفلي

لب تشنه چون شقايق پرپر سوخت






هر سينه اي كه بوي خدا مي داد

درمعرض شقاوت خنجر سوخت



خورشيد تابناك، به خاك افتاد

يك آسمان تلالو اختر سوخت



هفتاد و دو ستاره نور افشان

در يك فضاي تب زده يكسر سوخت



از بس كه سوز حادثه وسعت داشت

شعر و كلام و خامه و دفتر سوخت



در راه عشق خالق بي همتا

آنكس كه بود از همه بهتر سوخت