بازگشت

سيمين دخت وحيدي، آتش شرم






دلم به سمت تو كوچيد چون پرستوها

نساخت لانه به بالاي برج و باروها



غزال زخمي عشق توام كجا گيرد

دلم قرار بجز با تو در فراسوها



بزن به سينه مرا اي به جان خريده بلا!

هزار تير بلا از كمان ابروها



مرا به آتش شرمي كه روي پيشاني ست

نگاه كن به قيامت! نه با ترازوها



ز ابر رحمت خود، در وقوع رستاخيز

ببار بر سر من از دل هياهوها



تو را به العطش كودكان قسم، اي ماه

بگير دست مرا با بريده بازوها



مرا پناه ده اي هاشمي نسب، عباس!

به زير سايه خود چون رميده آهوها