بازگشت

احمد ناظرزاده كرماني، گل پيوند نبوت






آسمان طالع فرخ سيري پيدا كرد

طاير عشق فلك سير پري پيدا كرد



گل پيوند نبوت به ولايت بشكفت

باغ دين لطف و صفاي دگري پيدا كرد



گل پيوند نبوت به ولايت بشكفت

باغ دين لطف و صفاي دگري پيدا كرد



رنجها ديد ازاولاد ابوسفيان دين

حالي اسلام مبارك پسري پيدا بود



سر فراز است پيمبر كه ز زهراي بتول

چو حسين از علي اكنون پسري پيدا كرد



شوق لرزيد كه سرباخته اي مي آيد

عشق خنديد كه ره راهبري پيدا كرد



جاي آن است كه آدم به ملايك گويد

شجر خلقت از امروز بري پيدا كرد



تا بدانند بشر را چه هنرها باشد

سينه ي عشق فروزان شرري پيدا كرد



آتشي بود كه در خرمن هستي افتاد

عالم از گرمي او شور و شري پيدا كرد






رسم آزادگي و شيوه ي جانبازي از اوست

بيشه ي عشق عجب شير نري پيدا كرد



بر سر كوي وفا خيمه زد و مي دانست

كه چرا پر خطر اين سان گذري پيدا كرد



در ره دوست به صد شوق سر از دست بداد

تا ميان همه عشاق سري پيدا كرد



حرمت زندگي از عز شرف باشد و بس

مرگ اولي است شرف چون خطري پيدا كرد



وادي عشق بلاخيز به فرياد آمد

كه حسين آمد و ره رهسپري پيدا كرد



اي حسين، اي كه به دامان تو هر كس زد دست

آه او پيش خداوند اثري پيدا كرد



روز ميلاد تو دل غرقه ي بحر شوق است

كز ولاي تو به فردوس دري پيدا كرد



ليك اين همه چون نام تو آمد به ميان

هر كه بشنيد ز غم چشم تري پيدا كرد