بازگشت

احمد ناظرزاده كرماني، جلوه ي يزدان






عالم آراست جو از پرتو انوار حسين

هر كجا بود دلي گشت هوادار حسين



اي خوشا سوم شعبان كه در اين روز عزيز

هستي آرايش نو يافت ز انوار حسين



عقل سرگشته از آن است كه چون در عالم

رس شد دايره ي عشق ز پرگار حسين



نور حق بود كه خاموش نگردد هرگز

هست در هر دو سرا گرمي بازار حسين



نامش آتش به دل عارف و عامي زد و باز

با خبر كس نشد از حرمت بسيار حسين



از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد

محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسين



پرتو ذات خدا هست حسين بن علي

منكر حق شود آن كو كند انكار حسين



تا نمودار شود جلوه ي يزدان خوشتر

اهرمن صحنه بياراست به پيكار حسين






او حيات ابدي داشت توان گفت آري

كرد با خويش ستم خصم ستمكار حسين



فاتح هر دو سرا كشته ي عاشورا بود

گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسين



زنده از نهضت خونين حسين است اسلام

عقل و عشقند ستايشگر كردار حسين



آدم آن روز سرافراخت كه فرو شكوه

تاخت در دشت بلا مركب رهوار حسين



چشم گردون كه بود خيره ي جانبازي ها

كس نبيند به وفاداري انصار حسين



اشك مهلت ندهد تا به لب آرم سخني

از جوانمردي جانسوز علمدار حسين



اي ابالفضل كه فضل از تو فضيلتها يافت

نخل آراسته بودي تو به گلزار حسين



دو علي را پسر فاطمه در راه خداي

داد و سجاد بشد قافله سالار حسين



دشمن رذل، ستم هر چه فزونتر مي كرد

غافل از دوست نمي شد دل بيدار حسين



من كه شرمنده ي بي حاصلي خويشتنم

كي توانم سخني گفت سزاوار حسين



فخرم اين است بدانند كه «ناظرزاده»

چاكري هست كمربسته به دربار حسين