بازگشت

غلامرضا سازگار «ميثم»، موج اشك






اي از ازل به مهر تو دل، آشنا حسين!

وي تا ابد لواي عزايت بپا، حسين!



هر ماه در عزاي تو، ماه محرم است

هر جا بود به ياد غمت كربلا، حسين!



امواج اشك از سر هفت آسمان گذشت

آن دم كه كرد جسم تو در خون شنا، حسين!



حسرت برم، به محتضري، كاخرين نفس

روي تو ديد و خنده زد و گفت: يا حسين!



من كيستم كه گريه كنم در عزاي تو؟

گريند روز و شب به غمت انبيا، حسين!



من كيستم كه بر تو بگيرم عزا؟ خدا

صاحب عزاي توست به حق خدا، حسين!



خون تو آب غسل و، كفن گرد رهگذر

تشييع توست زير سم اسبها، حسين!



سنگم اگر زنند، به جايي نمي روم

آخر تو خود بگو كه روم در كجا حسين!



تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش

رحمي به حال «ميثم» بي دست و پا، حسين!