بازگشت

احمد مهران، فخر شهيدان عالم






اي دل بناي مكتب توحيد محكم است

گيرم ز عشق حاصل آزادگان غم است



عاشق نشد كسي كه رفاه و صلاح جست

راهي ست راه عشق كه دشوار و پر خم است



آسودگي مجو كه به قاموس عشق نيست

اجزاي عشق ساخته از رنج و ماتم است



آري گذشتن از سر و جان اصل عاشقي ست

عاشق پي نثار سر و جان مصمم است



عشاق حق به شان شهادت رسيده اند

ليكن حسين فخر شهيدان عالم است



فهم حديث كرب و بلا در خور كسي است

كو با زبان و حالت عشاق محرم است



اي آن كه دوستدار حسيني بهوش باش

كز جور حال دوست پريشان و درهم است



«مهران» سخن ز واقعه ي كربلا مگوي

گر تا به حشر گويي از اندوه و غم كم است