بازگشت

جواد محدثي، بذر عشق






اي كه آميخته مهرت با دل

كرده عشق تو مرا دريا دل



بذر عشقي كه به دل كاشته ام

جز هواي تو ندارد حاصل



از مي عشق تو عاقل، مجنون

وز خم مهر تو، مجنون عاقل



كربلا سر زد و پيدا شد حق

جلوه اي كردي و گم شد باطل



گر شود كار جهان زير و زبر

نشود عشق تو از دل زايل



دارم اميد كه گردد روزي

قابل لطف تو اين ناقابل