بازگشت

طرب اصفهاني، شب عزا






اي ديده خون ببار كه امشب شب عزاست

امشب شب عزاي شهنشاه كربلاست



امشب چه روي داده كه دوران پر از محن

امشب چه روي داده كه گيتي پر از بلاست



امشب چه روي داده كه احمد دلش ملول

امشب چه روي داده كه زهرا قدش دوتاست



خاكم به سر، بود شب قتل شه شهيد

كافاق پر زناله و ايام پر نواست



فردا بود كه جسم جوانان هاشمي

زير سم ستور مخالف چو توتياست



فردا بود كه تشنه لب از بهر مشك آب

عباس را به تيغ دو دست از بدن جداست



فردا به تيغ «منقذ» بي دين كفركيش

شق القمر ز تارك اكبر نمود راست



فردا بود كه ولوله در جان قدسيان

فردا بود كه زلزله در عرش كبرياست






فردا بود كه خاك ز خون لعلگون شود

خوني كه خون جگر ز غمش نافه ي ختاست



يك سوي گرم موج زدن آب در فرات

يك سوي بانگ العطش از خاك بر سماست



سيراب وحش و طير بيابان و تشنه لب

اطفال بي گنه، به چه كيش اين ستم رواست؟



آن سر كه تكيه گاه ز دوش رسول داشت

خاك زمين باديه اش جاي متكاست



فردا «طرب» به سايه ي طوبي كند مقام

امروز هر كه چاكر اولاد مصطفاست