بازگشت

بهمن صالحي، شور شهادت






باز در جان جهان يكسره غوغاست حسين!

اين چه شوري ست كه از ياد تو برپاست حسين!



اين چه رازي ست كه صد شعله فرو مرد و هنوز

روشن از داغ تو ظلمتكده ي ماست حسين!



تا قيامت نرود نقش تو از لوح ضمير

حيرتم كشت، بگو اين چه معماست حسين!



گر چه شد جوهر عشق از قلم عاطفه پاك

رقم مهر تو بر صفحه ي دلهاست حسين!



دامن از شوق تمناي تو گلزار صفا

سينه از آتش سوداي تو سيناست حسين!



راهيان حرم قدس تو با شهپر عشق

همه رفتند و جهان محو تماشاست حسين!



گر نه خون تو ثمر داد به ميدان بلا

اين همه شور شهادت به چه معناست حسين!



تا به محراب عبادت تو امامي، پيداست

خاك هر وادي گلرنگ مصلاست حسين!



غرق در موج مكافات كن اقليم ضلال

قطره در قطره ي خونت همه درياست حسين!