بازگشت

محمد حسين شهريار، داغ حسين






محرم آمد و نو كرد درد و داغ حسين

گريست ابر خزان هم به باغ و راغ حسين



هزار و سيصد و اندي گذشت سال و هنوز

چو لاله بر دل خونين شيعه داغ حسين



به هر چمن كه بتازد سموم باد خزان

زمانه ياد كند از خزان باغ حسين



هنوز ساقي عطشان كربلا گويي

كنار علقمه افتاده با اياغ حسين



اگر چراغ حسيني به خيمه شد خاموش

منور است مساجد به چلچراغ حسين



خدا به نافه خلدش دماغ جان پر داشت

كه بوي خون نكند رخنه در دماغ حسين



فراغ از دو جهان داشت با فروغ خداي

خداي را چه فروغي ست در فراغ حسين



يزيد كو كم ببيند به ناله قافله ها

گرفته از همه سوي جهان سراغ حسين