علي شريف، نور چشم حيدر
هر جا كه شور عشق برافراشت رايتي
اخلاص را و طاعت حق راست آيتي
در هر مكان به عشق و ولاي تو محفلي ست
بر هر زبان ز مدح و ثنايت روايتي
اي نور چشم حيدر و اي سبط مصطفي
نبود جلال و مكرمتت را نهايتي
آن را كه نيست نور ولاي تو رهنمون
كو كشتي نجات و چراغ هدايتي؟
سيلاب اشك مردم دلخوان به ماتمت
دارد ز سوز آتش جانها حكايتي
يك لحظه سوي جمع پريشان ما نگر
با ديدي كرامت و عين عنايتي
محراب عاشقان ز وضيع و «شريف» گشت
هر جا كه شور عشق تو افراشت رايتي