بازگشت

محمد علي رياضي يزيدي، همايون ميلاد






آمد آن عيد همايون فر فرخ دستور

كه زمين غرق نشاط است و زمان موج سرور



همه ذرات جهان رقص كنان چرخ زنان

همه آفاق پر از ولوله و شور نشور



كف زنان پرده نشينان حريم ملكوت

دف زنان حور و چراغان همه جنات و قصور



واكند باد صبا زلف عروسان چمن

چين به چين جاي به جا موي به مو جور به جور



عيد ميلاد همايون حسين بن علي ست

فاطمه شاد و علي شاد و محمد مسرور



همه خورشيد فلك مجمره مي گرداند

پيش رويش كه شها چشم بد از روي تو دور



آمد آن شاه فلك جاه سليمان درگاه

كه بود خادم او ماه و فلك، ماهي و هود



آن كه بر سينه و بر دوش نبي جايش بود

سينه اي روشن از او سينه سينا در طور






آن كه موسي به طواف حرم حرمت او

خلع نعلين كند تا ببرندش به حضور



به نگهباني گهواره او روح امين

ز آسمان آيد و لالايي او سوره ي نور



از سر آغاز ازل تا به سر انجام ابد

هست جانبازي سالار شهيدان مشهور



با فداكاري شاه شهدا پيش ملك

بشريت شده لبريز مباهات و غرور



تا شفق سرخ بود، چهره خونين حسين

متجلي ست در آيينه اعصار و دهور



آن كه خواند سر او بر سر ني سوره كهف

خوشتر از نغمه داودي و آيات زبور



آفتابي كه برآيد ز دو مشرق شب و روز

روز از اوج سنان نيم شب از شرق تنور



سر تسليم نهد پيش خداوند به خاك

آن سري را كه گذارند به پاي زر و زور



تربتش سرمه ي چشمان خدابين ملك

فرش زوار درش بال ملك، گيسوي حور



اشك چشمي كه فشانند به يادش به بهشت

زيور تارك حور است، چون تاجي ز بلور



دشمنش كشت و ندانست كه با كشتن او

خويش را مي كند آن خاك به سر، زنده به گور



پيش شاه شهدا شعر «رياضي» بردن

چيست؟ ران ملخي هديه ناقابل مور