بازگشت

ذهني زاده، دامن حسين






افتاده دست راست خدايا ز پيكرم

بر دامن حسين رسان دست ديگرم



چون دست من لياقت دامان او نداشت

انداختم به راه كه بردارد از كرم



بي دست من، ز دست حسينم گسسته دست

اي دست حق بگير تو دست بردارم



اي دست چپ زياري من بر ندار دست

من در هواي آب به شوق تو مي پرم



آبي كه آبروي من و اعتبار توست

بر تشنگان اگر نرسد خاك بر سرم



اي دست دامن تو و دست نياز من

تا همتت به عرصه پيكار بنگرم



ترسم تو هم ز دست روي، بي تو مشك را

آخر به دست ناوك دلدوز بسپرم