بازگشت

احمد چگيني، آيينه ي حسين






اين سو به روي اسب، مردي بدون دست

آن سو به روي خاك، صد كوفه مرد پست



بر روي آفتاب خنجر كشيده اند

ظلمت نصيبتان، اي قوم شب پرست!



هر روزتان سياه اي نهروانيان

رفته ز يادتان آن تيغ و ضرب شست؟



اين تيغ بي نيام، اين مرد بي زره

آيينه ي حسين، تكرار حيدر است



در سرخي غروب، خورشيد روشني

در خون نشسته بود از پا نمي نشست



آن سو به روي اسب، صد كوفه مرد پست

اين سو به روي خاك مردي بدون دست