بازگشت

كاشفي و تأليف روضةالشهداء


كاشفي به عنوان يك واعظ متبحر، با دانشهاي بسياري آشنا بوه است. يكي از ضروري ترين دانشها براي يك واعظ، آگاهي از تاريخ بويژه تاريخ ديني - شامل تاريخ انبياء و امامان و اصحاب - است. كاشفي در اين زمينه آگاهيهاي خوبي داشته و با كتابهايي كه در آن زمان در دسترس بوده، مكرر سر و كار داشته است. بطور حتم، حتي اگر كاشفي پس از وعظ خود در جامع هرات، روضه خواني نمي كرده، اما از سبزوار كه سالهاي نخست زندگي خويش را در آنجا بسر برده و قطعا بعدها نيز رفت و شدي نيز داشته، با مجالس سوگواري آشنا بوده است. آنچه مسلم است اين كه، اين مجالس نه تنها در سبزوار كه در هرات نيز بر پا بوده و قاعدتا در آنها اشعار و مراثي خوانده مي شده و نوحه سرايي انجام مي شده است. [1] در اين باره آنچه دانستني است اين كه نمي توان پذيرفت كه با وجود چنين رسمي، متنهاي آماده اي براي اين كار نبوده است. كاشفي در جايي از كتاب [2] به مناسبت، اشاره مي كند كه «هرگاه ماه محرم نو شود، رقم تجديد اين ماتم بر صفحات قلوب اهل اسلام و هواداران سيد انام صلي الله عليه و آله كشيده مي گردد. و از زبان هاتف غيبي نداي عالم لاريبي به گوش هوش مصيبت داران اهل بيت و ماتمزدگان ايشان مي رسد:




كاي عزيزان در غم سبط نبي افغان كنيد

سينه را از سوز شاه كربلا بريان كنيد



از پي آن تشنه لب بر خاك ريزيد آب چشم

در ميان گريه، ياد آن لب خندان كنيد



كاشفي در ظاهر به درخواست يكي از اعيان و سادات بزرگ هرات با نام «مرشد الدوله معروف به سيد ميرزا» مصمم مي شود تا متني براي اين مجالس آماده كند. وي پس از شرحي درباره ي اهميت گريه براي امام حسين عليه السلام و اين كه «من بكي علي الحسين وجبت له الجنة» مي نويسد: براي اين است كه جمعي از محبان اهل بيت، هر سال كه ماه محرم درآيد، مصيبت شهدا را تازه سازند و به تعزيت اولاد حضرت رسالت پردازند، همه را دلها بر آتش حسرت بريان گردد و ديده ها از غايت حيران سرگردان:



زاندوه اين ماتم جان گسل

روان گردد از ديده ها خون دل



كاشفي در ادامه، درباره ي آنچه در اين مجالس خوانده مي شده مي نويسد: «و اخبار مقتل شهدا كه در كتب مسطور است تكرار نمايند و به آب ديده ملال از صفحه ي سينه بزدايند» . مشكل اين كتابها اين است كه «و هر كتابي كه در اين باب نوشته اند، اگرچه به زيور حكايت شهدا حالي است اما از سمت جامعيت فضايل سبطين و تفاصيل احوال ايشان خالي است» اين امر سبب شده است تا سيد ميرزا به «اين فقير حقير حسين الواعظ الكاشفي» دستور دهد تا «به تأليف نسخه اي جامع كه حالات اهل بلا، از انبيا و اصفيا و شهدا و ساير ارباب ابتلا و احوال آل عبا بر سبيل توضيح و تفصيل در وي مسطور و مذكور بود اشتغال نمايد.» [3] .

اين عبارت صريح در اين نكته است كه پيش از كار كاشفي هم، روضه خواني رواج داشته - گرچه اين اسم پس از تأليف كتاب روضةالشهداء رواج يافته - و هم متنهايي در اختيار بوده كه در اين مجالس خوانده مي شده است. ملاحسين كاشفي در جاي ديگري درباره ي دليل و شكل تأليف كتاب روضةالشهداء و اين كه بنا دارد تا جزئيات شهادت هفتاد و دو تن را نقل كند، مي نويسد: «و در اغلب رسايل كه داستان اين مقتل


مرقوم شده،تفصيل اين مبارزان و كيفيت مبارزات ايشان مذكور نيست و به مجرد نامي و شعري اكتفا كرده اند و اين كمينه، تفحص و تصفح بسيار كرده تا تفاصيل آن واقعه را به طريق خير الكلام در اين اوراق ايراد نموده و رجز هر مبارزي را كه مي خوانده چون پارسي زبان را از آن فايده اي نيست و سر رشته ي سخن به سبب آن انقطاع مي يابد، اينجا نياورده، مگر جايي كه ضرورت باشد و اشعاري كه ترجمه ي آن رجزها از گفتار قدما بود و مناسب اذهان لطيفه ي اهل اين زمان نمي بود آن نيز منطوي شد الا آنچه ايراد آن بي فايده نباشد. [4] اين سخن حكايت از كثرت متون نظم و نثر فارسي مربوط به كربلا پيش از تأليف كتاب روضه دارد.

مؤلف در چندين مورد اشاره دارد كه از ذكر اشعار عربي پرهيز كرده است. از جمله مي گويد: «و چون در مبدأ تأليف اين اوراق مقرر شده كه متصدي ايراد ابيات عربي نگردد مگر آنچه ذكر آن ضرورت بود، چه استماع آن در اثناي اخبار فارسي زبان سبب توزيع ضمير مي باشد.» [5] همانجا اشعار عربي ججاج بن مسروق جعفي را به فارسي درآورده است. از اين عبارت چنين معلوم مي شود كه از همان ابتدا قرار بوده تا متن مزبور در مجالس خوانده شود، در چنين شرايطي، شعر عربي دريك متن فارسي، مناسب نمي نموده است، اين امر كاشفي را بر آن داشته تا رجزهاي عربي را به فارسي درآورد. البته ترجمه هاي فارسي اشعار عربي نيز از منابع كهن يا به قول خودش «قدما» گرفته شده است. فرد شاخصي كه مكرر از ترجمه هاي او ياد شده، ابوالمفاخر رازي است. در بيشتر موارد از مترجم رجزهاي عربي به شعر فارسي ياد نشده و گاه كاشفي مي گويد كه ترجمه را از «عزيزي» نقل مي كند. [6] .

كاشفي كتاب خود را در اواخر عمر خويش تأليف كرده، آنگاه كه «بواسطه ي كبر سن و ديگر موانع» «نمي توانسته «رايت فصاحت در ميدان بلاغت» برافرازد. اين تأليف مربوط به سال 908 هجري است. زماني از «روز شهادت امام حسين عليه السلام - ع - تا تاريخ تأليف اين كتاب كه قريب هشتصد و چهل و هفت سال است»


(847 61 908) [7] شايد هم اوائل 909

فهرست كتاب روضه نشان مي دهد كه مؤلف كوشيده تا در اين كتاب از زندگي حضرت آدم عليه السلام آغاز كرده تا امام دوازدهم ادامه دهد. باب اول در ابتلاي بعضي از انبيا؛ باب دوم در جفاي قريش با حضرت رسالت؛ باب سوم در وفات حضرت سيد المرسلين؛ باب چهارم در حالات حضرت فاطمه ي زهرا؛ باب پنجم در اخبار علي مرتضي عليه السلام باب ششم در فضايل امام حسن عليه السلام و برخي احوال وي تا شهادت؛ باب هفتم در مناقب امام حسين عليه السلام و ولادت آن بزرگوار؛ باب هشتم در شهادت مسلم بن عقيل؛ باب نهم در رسيدن امام حسين عليه السلام به كربلا و محاربه ي وي با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و ساير شهدا؛ باب دهم در وقايعي كه بعد از حرب كربلا مر اهل بيت را واقع افتاد و عقوبت مخالفان كه مباشر آن حرب شدند. خاتمه در ذكر اولاد سبطين و سلسله ي نسب بعضي از ايشان. در اين خاتمه به اجمال زندگي امامان آمده است.

از اين فهرست آشكار است كه هدف اصلي نگارش كتاب، بيان چگونگي واقعه ي كربلا بوده است. پرداختن به زندگي انبيا صرفا براي ابراز نگرش مؤلف درباره ي مسأله ي «ابتلا و بلا» است. افزون بر اين، او در پايان زندگي هر پيغمبري، گريزي به واقعه ي كربلا مي زند. زندگي ديگر امامان نيز در خاتمه آمده است. كاشفي در جايي از روضه [8] مي گويد: «و چون مطاوي اين اوراق گنجايش تفصيل صفات مرتضوي ندارد و مقصد اصلي از تأليف اين كتاب ذكر احوال شهداي اهل بيت است بر اين قدر اختصار افتاد.» همين برخورد در ذكر احوال امام حسين عليه السلام شده است. [9] .

كتاب روضةالشهداء از همان ابتدا در ايران انتشار يافت و به دنبال رواج تشيع در ايران، كتاب مزبور، بيشتر مورد استفاده قرار گرفت. اكنون در كمترين كتابخانه اي از كتابخانه هاي مشتمل بر آثار خطي است كه نسخه يا نسخه هايي از اين كتاب يافت نشود. چاپهاي مكرري نيز از آن صورت گرفته كه فعلا رايج ترين آن تصحيح محمد


رمضاني و تصحيح مرحوم شعراني است، گرچه هنوز از حيث اصول تصحيح، كار سنگيني را مي طلبد.

روضه ي در سال 928، يعني قريب بيست سال پس از تأليف، توسط حسين ندايي يزدي نيشابوري، در دو هزار بيت به نظم درآمده كه نسخه هايي از آن موجود است. نام اين اثر سيف النبوة يا مشهد الشهداء است كه مؤلف آن را به نام شاه اسماعيل سروده است. [10] وي در آنجا مي گويد:



كردم آن را به نام پادشهي

كه شكسته به حمله اي سپهي



حيدر عهد شاه اسماعيل

كه چو او بت شكن نديده خليل



همچنين، روضه چندين بار به تركي ترجمه شده، با نامهاي سعادتنامه در نيمه هاي قرن دهم هجري، حديقة السعداء از شاعر برجسته فضولي بغدادي كه همراه با افزودگيها و اصلاحات انجام شده است. اين حديقه مكرر چاپ شده است. شهدانامه نيز روايت منظوم تركي روضةالشهداء است. ترجمه ي آذربايجاني نيز آن توسط علي عسكر خويي مشهدي در سال 1242 انجام شده است. ترجمه ي تركي آسياي ميانه اي آن نيز از شاعري كه تخلص وي صابر است، انجام شده و نسخه هاي فراواني از آن در تاشكند و و جايهايي ديگر موجود است. ترجمه ي دكني در سال 1130 انجام شد و ترجمه ي اروديي آن با نام گنج شهيدان چاپ شده است. [11] .


پاورقي

[1] در وقفنامه‏ي امير عليشير نوائي از جمله مصارف رقبات وقف شده يکي هم آن است که روز عاشورا چهل من گوشت با مصالح ديگر به قدر ضرورت آش پخته با پنجاه من نان قسمت کنند. تذکره‏ي المجالس، ص کج. آيا ممکن است اين مسأله مربوط به مبارکي روز عاشورا نزد سنيان بوده و ربطي به امام حسين عليه‏السلام و شهادت آن حضرت نداشته باشد؟

[2] روضةالشهداء، ص 354.

[3] روضةالشهداء، صص 12-13.

[4] روضةالشهداء ص 177.

[5] همان، ص 254.

[6] همان، ص 336.

[7] روضةالشهداة، ص 354.

[8] همان، ص 157.

[9] همان، ص 177.

[10] نسخه‏اي از آن در کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه تهران به شماره‏ي 6358 موجود است که در فهرست ج 12، ص 2668 شناسانده شده است.

[11] ادبيات فارسي، استوري، صص 903 - 912.