بازگشت

برخورد امام علي و آل علي با مشكلات و دشواري ها


الف: سكوت امام علي عليه السلام به خاطر حفظ اصل اسلام همراه با انتقاد در فرصت هاي مناسب يك اصل اساسي در رفتار سياسي آن حضرت است؛ آن هم با اين تعبير صريح اميرمؤمنان عليه السلام در خطابه ي شقشقيه كه فرمود: صبرت و في الحلق شجي و في العين قذي أري تراثي نهبا. امام حسين عليه السلام هم در نامه اي كه از مكه به اهل بصره نوشتند، همين


مضامين را درباره ي نگرش تارخي خود مطرح كردند. كلام امام اين بود: فاستاثر علينا قومنا بذلك، فرضينا و كرهنا الفرقة [1] قوما - قريش - در اين بار بر ما ستم كردند، ما هم راضي شديم چون از اختلاف پرهيز داشتيم.

ب: مرحله ي دوم تلاش براي به دست گرفتن خلافت بود كه البته بعد از سقيفه هم وجود داشت. پس از خلافت عمر، امام در شوري شركت كرد و تا مرز خليفه شدن پيش رفت. با كشته شدن خليفه ي سوم، امام تمايل چنداني در به عهد گرفتن خلافت نداشت؛ اما به اصرار مردم آن را پذيرفت و سياست اصلاح را پيشه كرد. چهار سال و نه ماه تلاش، صرف نظر از آثار جانبي آن در برجاي گذاشتن ميراث گرانبهاي سخنان و مكتوبات امام و تأثيري كه بر روند تاريخ تشيع در عراق داشت، نتيجه ي عملي در پي نداشت و معاويه كه خود را در امتداد تاريخ خلافت مي دانست و در اين ادعا راست نمي بود، به قدرت رسيد.

ج: حكومت ششم ماهه ي امام حسن در ادامه ي حكومت امام علي عليه السلام يعني تلاش براي اصلاح است؛ پس از آن، كوتاه آمدن اجباري و پذيرفتن معاويه مشروط به آن كه اين وضيعت موروثي نباشد و ادامه نيابد. يعني هنوز فرصت براي در دست گرفتن رشته ي امور وجود دارد.

د: تمام شدن مدت صلح تحميلي؛ روي كار آمدن يزيد و عدم بيعت امام حسين عليه السلام با يزيد و آغاز نهضت و مخالفت كه باز به هدف اصلاح صورت مي گرفت.چه به قدرت برسد و چه نرسد. امام حسين عليه السلام در برابر اصرار بر بيعت با يزيد، به عتبد بن ابي سفيان مي فرمايد: يا عبتة! قد علمت، انا أهل بيت الكرامة، و معدن الرسالة، و أعلام الحق الذين أودعه الله عزوجل قلوبنا و أنطق به ألسنتنا، فنطقت باذن الله و لقد سمعت جدي صلي الله عليه و آله يقول: ان الخلافة محرمة علي ولد أبي سفيان [2] اي عتبه! تو آگاهي كه ما اهل بيت كرامت، معدن رسالت و نشانه هاي حق هستيم كه خداوند آنها را در قلوب ما به وديعت نهاده و بر زبان ما جاري كرده است. من به اجازه ي خداوند سخن گفتم و خود از جدم شنيدم كه فرمود: خلافت بر فرزندان ابو سفيان حرام است.



پاورقي

[1] بنگريد: البداية و النهاية، ج 8، ص 158 -157.

[2] امالي شيخ صدوق، ص 151.