بازگشت

تحليلي از وضيعت قريش و جناح هاي داخلي آن تا كربلا


الف: در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله نزاع داخلي ميان قريش در بدر و احد به نوعي، به صهرت برخورد ميان بني هاشم و ديگر طوايف قريش درآمد. در ادامه، بني هاشم مكه را فتح كردند و در نظام اخلاقي - ديني جديد، بسياري از سران طوايف ديگر قريش، به عنوان طلقا شناخته شدند. از زاويه ي نگرش قبيله اي روشن بود كه اين نزاع خاتمه يافتني نيست و قريش به رغم آن كه در احد انتقامش را گرفته و حتي حمزه را كشته بود و ابن زبعري آن اشعار را سروده بود، باز در انتظار انتقام گيري از بني هاشم بود.

ب: در عصر خلفاي ثلاثه، ابتدا خط مياني قريش - نه بني اميه و نه بني هاشم - پيروز مي شود و پس از آن خط افراطي اموي در پوشش يك مسلمان قديمي متعلق به اين طايفه، يعني عثمان، به قدرت مي رسد. زماني عثمان به امام علي عليه السلام ميگويد: ما ذنبي ان لم يحبك قريش، و قد قتلت منهم سبعين رجلا كان وجوههم سيوف الذهب، گناه من چيست كه قريش تو را دوست نمي دارند؛ تو هفتاد نفر آنان را كه صورتشان چون طلا مي درخشيد، كشته اي [1] در انتهاي اين دوره، پاي قبايل ديگر كه طي اين بيست و پنج سال برآمده بودند، به ميان كشيده شد. آنان بني اميه را سرنگون كردند و بني هاشم را سر كار آوردند.


ج: در عصر خلافت امام علي عليه السلام خط مياني و خط اموي بر ضد امام علي عليه السلام شوريد. جنگ جمل سمبل نزاع خط مياني با بني هاشم و جنگ صفين، نشان جنگ خط اموي با خط هاشمي است. در اين حركت، و در نهايت، خط اموي بر خط هاشمي غلبه كرد. پس از غلبه ي حركت اموي كه معاويه رهبري آن را عهده دار بود، قريش در قالب خاندان اموي قدرت خود را استوار كرد. معاويه با تحقير بني هاشم - در رسمي كردن لعن بر علي بر منابر و تحقير انصار با ناميدن آنان به اوس و خزرج - مي كوشيد تا آنان را از ميدان بدر كند؛ اما چندان مصلحت انديش بود كه در فكر انتقام بيشتر نيفتاد؛ جز آن كه با با شهادت رساندن امام حسن عليه السلام راه را براي خلافت فرزندش يزيد هموار كرد و همين خود آشوبي را در جهان اسلام پديد آورد.

د: با روي كار آمدن يزيد، اين بار خط مياني قريش و خط هاشمي بر ضد بني اميه وارد عمل شدند؛ اما با يكديگر متحد نشدند. طبعا سه نبرد مهم امويان كه يك مورد با خط طالبي - و نه هاشمي به معناي مطلق آن؛ چون عباسيان در كربلا شركت نداشتند - در كربلا صورت گرفت، و دو مورد در حمله به مدينه و سپس مكه با خط مياني رخ داد، همه حاصل تعارضات قبيله اي اين مقطع از تاريخ است. اين بار در كربلا از طالبي ها انتقام گرفته شد و در حره، از انصار. اكنون تمسك يزيد را به شعر ابن زبعري بهتر درك مي كنيم كه اي كاش مشايخ ما كه در بدر كشته شدند، مي بودند و مي ديدند كه ما در اينجا انتقام خود را از آنان گرفتيم.

مروان در همان ابتداي طرح مسأله ي بيعت با يزيد در مدينه، خطاب به امام حسين عليه السلام گفت: فانكم آل ابي تراب قد ملئتم كلاما و أشربتم بغض آل بني سفيان و حق عليكم ان تبغضوهم و حق عليهم أن يبغضوكم. شما خاندان ابوتراب - علي عليه السلام - بغض آل ابو سفيان را در دل داريد و حق شماست كه از آنان در خشم باشيد و حق آنان است كه از شما در غضب باشند. امام حسين عليه السلام بغض طرفيني را درمي يافت با اين تفاوت كه اين جنگ و بغض، از نظر او طايفه گري نبود؛ امام به مروان چنين جواب داد: ويلك يا مروان! اليك عني، فانك رجس، و انا اهل بيت طهارة الذين انزل الله عزوجل علي نبيه


محمد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس [2] اي مروان! تو را به ما چكار! تو پليد هستي و ما اهل بيت پاكيزه و طاهر كه خداوند درباره ي ما آيه ي تطهير را بر رسولش نازل كرد.


پاورقي

[1] معرفة الصحابه، (ابونعيم اصفهاني، تحقيق محمد راضي حاج عثمان، مدينه، 1408) ج 1، ص 301.

[2] الفتوح، ج 5، ص 24.