بازگشت

منابع داستاني، ادبي و روضه اي


آنچه گذشت، معرفي اهم منابع تاريخي بود كه حتي در برخي از همانها نيز داستان نويسي رسوخ كرده است. با اين حال، مي توان آنها را به عنوان مبناي كار پژوهش در بررسي حادثه كربلا پذيرفت. در ادامه ي همان منابع اصولي، بعدها آثاري ديگر تدوين شد كه در تدوين آنها به طور اساسي از آثار پيشگفته استفاده شده بود. با اين حال، بايد گفت، دانش تاريخ از قرن پنجم به اين سوي، ضعيف شد. البته تاريخنگاري روز، در برخي از مناطق نيرومند بود، اما تاريخنگاري عصر نخست اسلامي، به دليل دور شدن تدريجي ماخذ اوليه يا حذف عمدي آنها توسط گروه هاي مذهبي متعصب سني راه را براي نگارش آثار تحقيقي مسدودكرد؛ به طوري كه مردم بر اساس نگرش هاي


مذهبي خود و بيشتر بر اساس رويكردهاي ادبي و اجتماعي، با آن برخورد مي كردند. نتيجه ي آن پديد آمدن آثاري بود كه بيش از آن كه به تاريخي باشد، اثري غيرتاريخي اما در عين حال، به جهات ديگر ارجمند است.

نكته ي مهم آن كه روشن نيست دقيقا از چه زماني، شماري كتاب درباره ي حادثه ي كربلا نگاشته شده كه چندان به بعد واقعي تاريخي ماجرا توجهي ندارد. بلكه اين حادثه را به عنوان يك پديده ي ويژه در قالب متوني خاص به شكل داستاني، ادبي، و روضه اي تصوير مي كند. آنچه بايد به عنوان يك احتمال مورد بررسي قرار گيرد، آن است كه نويسنده اي داستان نويس با نام ابوالحسن بكري - ذبيح الله منصوري روزگار كهن - كه بخش عمده اي از تاريخ اسلام را به صورت داستاني در قرن پنجم يا درآورده، مي تواند حلقه ي مهمي براي داستاني كردن روايت عاشورا باشد. وي مقتل اميرالمؤمنين علي عليه السلام دارد كه نسخه اي از آن در مرعشي (ش 11499:2) موجود است. وي همچنين مقتل الحسين عليه السلام دارد كه نسخه اي از آن در كشور مغرب، دانشگاه قرويين ضمن مجموعه ي شماره ي 575:3 در صص 86 -77 آمده است. گرچه به نظر مي رسد اين نسخه كوتاه است، اما ادبيات بكري مي بياست به گونه اي در اين بخش نيز نفوذ كرده باشد. [1] همچنين مي توان گفت، بخشي از اين رويكرد در جريان روضه خواني هاي داخل جوامع شيعه پديد آمده كه در بسياري از آنها، با توجه به ضعف تفكر تاريخي و عدم آشنايي با متون اوليه، محصول متفاوت اما به لحاظ عاميان، مؤثر و پرانرژي پديد آورده است. نمونه ي برجسته ي آنها كتاب لهوف سيد بن طاوس و مثير الاحزان ابن نماي حلي است كه هميشه مورد استفاده اين قبيل محافل بوده و اساسا به هدف استفاده در همين محافل، تأليف شده است.

در واقع، از قرن ششم به بعد، در آثار عمومي به اين حادثه پرداخته شده است. با علاقه مندي جامعه ي سني - شيعي در نقاط مختلف ايران به برگزاري مراسم عاشورا، از قرن ششم به بعد، در ادبيات فارسي اعم از نثر و نظم آثاري درباره ي واقعه ي كربلا پديد


آمد. آخرين كتاب از اين دست، روضة الشهداء ملاحسين كاشفي است كه در اوائل قرن دهم هجري، در هرات تأليف شد. اين كتاب داستان كربلا را در يك قالب ديني بسيار زيبا ريخته و صرفنظر از مستند بودن نقلها يا عدم آن، رخداد كربلا را به هيجاني ترين شكل ارائه كرده است. او در اين راه از نثر زيباي خود و هم از اشعار خود و ديگران بهره گرفته و تحولي عميق در مقتل خواني كه پيش از آن نيز باب بوده، ايجاد كرده است. ما در مقالي مستقل در همين مجموعه درباره ي روضةالشهداء سخن گفته ايم.

با روي كار آمدن دولت صفوي، مراسم عاشورا جايگاه رسمي تري يافت و متوني تازه در مقتل تأليف شد؛ گرچه موقعيت روضة الشهداء همچنان استوار بوده و «روضه خواني» به معناي خواندن همين كتاب بوده است. همين طور «واقعه خوان» نيز كسي بود كه متون مربوط به حادثه ي كربلا را در محافل مي خواند. اين وضعيت همچنان در تزايد بوده و تا انتهاي دروه ي قاجار و پس از آن ادامه يافته و هر سال تأليف يا تأليفاتي در اين زمينه از نثر و نظم بر ميراث پيشين افزوده شده است.

يكي از آثاري كه در اواخر دوره ي صفوي تدوين شد، كتاب المنتخب [2] ازفخر الدين طريحي (م 1085) است كه محتوي مطالبي است كه براي مجالس روضه ي عربي تنظيم شده و به رغم آن كه بخش مهمي از ادبيات مرثيه خواني عربي را براي كربلا نگاه داشته، از دقت تاريخي لازم در نقلها برخوردار نيست.

به هر روي از اين زمان به بعد دقت تاريخ وجود ندارد و همانگونه كه گذشت از مصادر دقيق در تدوين آثار جديد استفاده نشده است. آنچه از لحاظ بيشني در مقتل نويسيهاي اين دوره وجود دارد كه آن عمدتا از زاويه اندوه و غم و مصيبت و ابتلا به قضيه نگاه شده و پيش از آن كه تدوين يك متن تاريخي درست در نظر باشد، تدوين يك اثر حزن زا به قصد روضه خواني مورد توجه بوده است. غالب اين آثار، براي مجالس سوگواري تأليف شده و هدف عمده اش فراهم كرد زمينه براي گريه بوده است. نمونه هايي از اين كتابها را كه از دوره ي صفوي به بعد تأليف شده و عمده ي آنها


از دروه ي قاجاري است نام مي بريم:

ابتلاء الاولياء (ادبيات فارسي، استوري، 993 «از اين پس با نام استوري» )، ازالة الاوهام في البكاء (ذريعه 61:11)، اكسير العبادة في اسرار الشهادة از ملاآقا دربندي (استوري، 986) امواج البكاء (استوري، 979، مرعشي، 7165)، بحرالبكاء في مصائب المعصومين (ذريعه 84:26) بحر الحزن (استوري، 990)، بحر الدموع (مرعشي 2592)، بحر غم (استوري، 964) بستان ماتم (استوري، 1001) بيت الاحزان (استوري، 976)، خلاصة المصائب (استوري، 1017)، داستان غم (استوري، 964، مرعشي 2916) دمع العي علي خصائص الحسين عليه السلام (استوري 995)، الدمعة الساكبة في المصيبة الراتبه (الذريعه 264:8) رياض البكاء (ذريعه 6:1)، روضه ي حسينيه (استوري، 951، مرعشي، 6545، 6224)، روضة الخواص (مرعشي، 3001)، روضة الشهداء يزدي (مرعشي، 156)، رياض الاحزان (استوري، 972) رياض الاحزان، (فهرست مسجد اعظم، ص 215) رياض الشهادة في ذكر مصائب السادة (استوري، 958)، سر الاسرار في مصيبة ابي الائمة الاطهار (استوري، 996)، طريق البكاء (ذريعه 164:15)، طوفان الكباء (استوري، 697) عمان البكاة (استوري، 982) عين البكاء (استوري، 941)، عين الدموع (مرعشي، 440)، فيض الدموع (استوري، 988)، قبسات الاحزان (استوري، 989) كنز الباكين (استوري، 969)، كنز الباكين (مرعشي، 4550)، كنز المحن (استوري، 991) كنز المصائب (استوري، 987، 969) لب عين البكاء (استوري، 942)، لسان الذاكرين (استوري، 970) ماتمكده (استوري، 975، 963) مبكي العيون (مرعشي، 5006) مجالس المفجعة (استوري، 945)، مجري البكاء (ذريعه 40:2)، مجمع المصائب في نوائب الاطائب (مرعشي، 6643، 5425، 3369)، مجمع المصائب مازندراني (مرعشي، 6572) محرق القلوب (استوري، 943) محيط العزاء (استوري، 945) مخازن الاحزان في مصائب سيد شباب اهل الجنان، مخزن البكاء (مرعشي، 1645، استوري، 969) معدن البكاء في مقتل سيدالشهداء (مرعشي، 3017) مفتاح البكاء في مصيبة خامس آل عبا (مرعشي، 2363) مفتاح البكاء(كتابخانه ي مطهري، 192:5) مناهل البكاء(مرعشي، 3455)منبع البكاء(ذريعه 358:22)، مهيج الاحزان (استوري، 959) نجات


العاصين (استوري، 1000)، نور العين في جواز البكاء (ذريعه 372:24)، وسيلة البكاء (مرعشي، 5500) وسيلة النجاة (استوري، 961)، ينبوع الدموع (مرعشي، 3083) هم و غم في شهر المحرم، ملاحسين بن علي حسن (مرعشي 5627) نوحة الاحزان و صيحة الاشجان، محمد يوسف دهخوارقاني، (مرعشي 1731)، ابصار الابكار لانتصار سيد الابرار (مجلس، 9:12) رياض الكونين في مصائب الحسين عليه اسلام (كتابخانه ي شهيد مطهري، ف 77:5).)طغيان البكاء، فهرست نسخه هاي خطي مركز احياء ميراث اسلامي، 37:3 تذكار الحزين، همان 93:3؛ اكليل المصائب الاطايب، 340:3؛ تأثر الاخيار، همان 284:3؛ مجالس الاحزان همان 18:2 (معدن البكاء، 457:2).

دقت در اسامي اين كتابها، نشانگر آن است كه چند مفهوم كليدي در آنها وجود دارد كه عبارت است از بكاء، حزن، ابتلات ء، اشك، مصيبت. كربلا در اين دروه بيشتر از زاويه اين مفاهيم مورد توجه قرار گرفته و همانگونه كه اشاره شد كمتر ديد تاريخي در آن مد نظر بوده است.

نكته ي ديگر در اين آثار، آن است كه تعجب از شكست اصحاب امام حسين عليه السلام سبب شده است تا آمار كشته هاي دشمن رو به ازدياد بگذارد. در اين باره نگاهي به اسرار الشهادة ملاآقا دربندي و حتي تذكرة الشهداء ملاحبيب الله كاشاني، اين قبيل ارقام نجومي را كه با هجي ملاك تاريخي قابل اثبات نيست، نشان مي دهد. اين قبيل آثار به قدري دور از وقاع بود كه ميرزا حسين نوري را كه خود عالمي اخباري بود و بخش اعظم روايات ضعاف را در مستدرك الوسائل فراهم آورد، بر آن داشت تا با نوشتن كتاب لؤلؤ و مرجان به جنگ مقتل نويسان و مقتل خوانان برود.

مقتل نويسي در دروه ي معاصر، با اندكي تغيير موضع، صورت تازه اي به خود گرفته است. اين گرايش مربوط به رخدادهاي پس از مشروطه در ايران است كه به نحوي برداشت از اسلام را سياسي تر كرده است. آثاري كه طي يك صد سال گذشته در اين زمينه، به ويژه در محافل مذهبي نوگرا تدوين شده، متفاوت با آثار پيشين است. اين مسأله تحقيق ويژه اي را مي طلبد كه بايد حكايت آن را تا شهيد جاويد و آثار ديگري از اين دست كه نگارش يافته دنبال كرد.



پاورقي

[1] درباره‏ي ابوالحسن بکري اختلاف نظرهاي زيادي وجود دارد که بخشي از آنها در گفتاري کوتاه در فهرست مرعشي ج 29، صص 133 -128 آمده است.

[2] چاپ شده تحت عنوان «المنتخب للطريحي في جمع المرائي و الخطب المشتهر بالفخري» قم، منشورات الشريف لرضي، 1420.