بازگشت

اما رفع جسد


برخي اشكال كرده اند كه بردن اين اجساد و هياكل متكونه به حضيرة القدس الهي براي چيست، و چه فايده اي بر آن مترتب است؟ اكنون مي گوئيم:


اولا: در نقل اين ابدان مقدسه استحاله اي رخ نخواهد داد، و محاذيري پيش نخواهد آمد تا احاله و استحاله شود، و روي همين مباني عاليه حضرت عيسي به آسمان برده شد با همين بدن عنصري، و ادريس رفع و بالا برده شد. و پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» با همين بدن عنصري به معراج رفت. و در احاديث معراج تصريح شده كه پيغمبران پشت سر پيغمبر خاتم النبيين به نماز ايستادند.

در حديث المعراجيه در تخفيف نماز از 51 ركعت در شبانه روز به 17 ركعت، دعاي پيغمبر مستجاب شد و شفاعت موسي بن عمران مأثور نزد اماميه است.

ثانيا: ابن قولويه در «كامل الزيارات» مي نويسد: ان النبي و الوصي لا يبقي في الأرض أكثر من ثلاثة أيام حتي ترتفع روحه و عظمه الي السماء.

و از جمله كساني كه با رفع اجساد اصليه موافق است، شيخ مفيد در «مقالات» است صفحه ي 84، و كراجكي در «كنز الفوايد» صفحه ي 358، و مجلسي در «مرآة العقول» صفحه ي 373 جلد 1، و شيخ يوسف بحراني در «الدرة النجفية» صفحه ي 266 و محدث نوري در «دارالسلام» صفحه ي 331 جلد 2 مي باشند.

ضمنا ابن حاجب از شيخ مفيد از معني حضور وافدين اطراف ضرايح مقدسه سؤال مي كند، پس از آن كه ابدان و اجساد آنها رفع مي شود و به آسمانها و روضه ي رضوان برده مي شود چگونه خواهد بود؟

شيخ مفيد جواب مي دهد كه: آنها توجه غير منقطع به قبور خود دارند و به زائرين مزار نظر عنايت مي كنند، و نسبت به اماكن متبركه و عتبات عاليات و مشاهده مشرفه توجهي خاص مي نمايند، و اين توجه مانند عبادت و سعي در بندگي در اماكن متبركه است كه ثوابش چند برابر است، و مانند مسجد الحرام و مسجد اقصي كه براي تعظيم و تجليل مقام و زمان و مكان است.

چه اين اماكن متعلق و به نام آنها است، و بايد به اماكن متعلق خود نظر توجه


خاصي داشته باشند كه زائرين حول آن مزار و عابدين مساجد اطراف مطاف خود را به نظر عنايت و لطف بنگرند كه آنها بالاتر و برتر و محيطتر بر همه ي مردم از زمان و مكان هستند.

براي كساني كه نتوانسته اند شبهه ي الحاق رأس مقدس حسين را به بدن هضم نمايند، اين روايت را كه صاحب «حبيب السير» بنابر نقل مرحوم شيخ عباس قمي در «نفس المهموم» صفحه ي 253 روايت كرده، نقل مي كنيم:

قال: جاء زين العابدين بالرؤوس كلها فألحقها بأبدانها.

حضرت سجاد با رؤوس شهدا به كربلا آمد و سرها را به ابدان ملحق فرمود.

و اين از كرامت و بزرگواري امام «عليه السلام» است، كه پرورش يافته ي مكتب نبوت و ولايت ربوبي است كه براي تكميل اجساد شهدا، سرهاي آنها را به ابدان ملحق كردند، تا با عنايات خاصه ي آنها و شفاعت براي اجابت دعاي زائرين و طلب رحمت و مغفرت ربوبي، عظمت و شهادت را اثبات نمايد، و سيادت شهادت آنها را بر ساير شهدا روشن فرمايد، چنان چه حضرت ابي عبدالله امام صادق «عليه السلام» در زيارت وارث تصريح فرموده اند.

به اضافه كه كشف قبر سبب هتك حرمت از جسد آنها نمي شود، چه بدن و مصالح عنصري وجود امام غير از مصالح عنصري ساير مردم است، چه جسد آنها در ساختمان و تكون از غذاي بهشتي بوده، و بوي عطر و مشك هميشه از آنها متصاعد است.

به اضافه ي آنها پيشوا و عالم و حجت خدا بر خلق و لا يسئل عما يفعل مي باشند چه افعال آنها بر حسب حكمت و مصلحت و مقتضيات زمان و مكان بوده، كه براي الحاق رؤوس شهدا به ابدان كشف و يا نبش كرده اند.


معذلك شايد نبش و كشف هم نبوده، بلكه يك حفره اي بالاي قبر مقدس كندند و سرها را آنجا دفن فرمودند، و حفره اي هم براي سرهاي اصحاب حفر و كندند و سرهاي شهدا را آنجا دفن نمودند.

چنان چه شيخ مفيد در «ارشاد» بيان كرده اند كه دو حظيره مانند سرداب در زمان او كشف شد كه اموات متعددي در آن بودند، و ممكن است اين همان دو حظيره و سردابي باشد كه سرهاي مقدس هاشميين را در بالاي سر سيدالشهداء و سرهاي اصحاب را بالاي ابدان آنها دفن فرموده باشند، و الله اعلم بحقايق الامور.

آنچه مسلم است اين است كه همين اختلاف محل سر مبارك، موجب اشراقات و افاضات حضرت سيدالشهداء براي مردم آن سرزمينها و عنايت به زوار ساكنين مناطق آن حوزه مي باشد.

و هر كجا منتسب به سر مبارك حسين باشد چه مصر يا عسقلان، كوفه، نجف، كربلا، شام و غيره همه جا محل توجه امام «عليه السلام» و اجابت دعا و رتق و فتق امور معنوي و مادي مسلمين مي باشد.

سپاس خداي را در آغاز و انجام هر كار

مسائل متنوعه كه به قلم علامه آقاي مقرم موسوي يادداشت شده بود به اضافه ي يادداشتهاي نگارنده ترجمه شد و تقديم مي گردد.

تهران 5 محرم 1378

عمادزاده