بازگشت

كوفه كجاست؟


تاريخ بناي شهر كوفه را نوشتيم، اينك از اوضاع عموي كوفه در سال 61 و وضع و محاذات مردم كوفه در پايتخت اميرالمؤمنين و ورود اسرا مطالعه كنيم:

كوفه در امارت و حكومت ابن زياد جمعيتش نسبت به زمان خلافت اميرالمؤمنين «عليه السلام» نصف شده بود، زيرا اين شهر، شهر دوستان علي بود، و معاويه و زياد و عبيدالله در كشتار دوستان و شيعيان علي غوغا كردند. جمعيت كوفه در سال شصتم بيش از چهارصد هزار نبود، دوازده هزار خانواده ي ايراني در كوفه بودند كه اكثر مخفي و گمنام و پنهان يا در حال تقيه بودند، ظلم و ستم كار آنها را به جائي رسانيده بود كه همه مظلوم و ستم كشيده و رنجديده و داغديده، ضعيف و مستمند بودند.

كوفه پايتخت اميرالمؤمنين علي «عليه السلام» است، صداي علي هنوز در گوش


مردم كوفه است. در گذرها در ميان بازارها در كنار دكه ها در مساجد كوفه مخصوصا مسجد بزرگ و جامع كوفه صداي علي و مجسمه ي علي در اذهان و افكار مردان صحابي و تابعين جا گرفته بود. مردم هم خبري ندارند كه كار حسين چه شد، همين قدر مسلم است كه حسين حركت كرده، و ابن زياد جلو او را گرفته و قشوني براي جنگ يا بيعت او فرستاده، ولي چون حكومت نظامي است و كسي جرئت ندارد نام حسين را ببرد يا از علي و خاندانش سخني به ميان آورد، نفسها در دلها حبس است، و هر دم انتظار خبر اعلاميه تازه هستند ببينند كار عمر بن سعد با حسين به كجا انجاميد.

صبح روز 12 محرم سال 61 هجري دروازه ي كوفه را گشودند، گروهي رجاله هم خود را خضاب كرده و لباس نو پوشيده به صورت جشن و چراغاني فتح و فيروزي اسراي آل محمد را وارد اين شهر كردند.

مردم به تماشا آمدند ولي كسي باور نمي كند كه ابن زياد به دست عمر بن سعد، حسين پسر پيغمبر را كشته باشد، و اسراي او را وارد كنند، بلكه برخي كه سابقه داشتند عمر بن سعد با قشونش عازم طبرستان هستند گفتند: شايد فتح تازه اي شده و اسراي آنها را مي آورند. اندك اندك سر و صداها بلند شد، لحن معرفي گويا شد، اين و آن مي پرسيدند شما كي هستيد؟ معلوم شد آل محمد را اسير كردند، صداها به گريه و ضجه بلند شد، شهر قيافه ي ديگر به خود گرفت. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ کوفه پايتخت اميرالمؤمنين (ع) «جهان اسلام و اسلام در جهان».