بازگشت

روز عاشورا، آسمان خون باريد






و علي الدهر من دماء الشهيد

ابن علي و نجله شاهدان



و هما في أواخر الليل فجرا

ن و في أولياته شفقان



در تأثير علامت خون حسين «عليه السلام» ابن عبدربه در كتاب «عقد الفريد»، از زهري روايت مي كند كه: با قتيبه به قصد مصيصه مسافرت كرديم، چون به شام رسيديم، نزد عبدالملك بن مروان رفتم، ديدمش در ايواني بنشسته و اطراف او را مردم گرفته اند.

عبدالملك با آن كس كه طرف راست او بود گفت: آيا شنيده اي آن شب كه حسين بن علي شهادت يافت، از آثار و علامات در بيت المقدس چه مشاهد افتاد؟ هر كس سخني گفت تا نوبت به من رسيد، گفتم: من محمد بن مسلم بن عبيدالله بن شهاب الزهري هستم، شناخت، گفتم: من آن شب در بيت المقدس بودم، صبحگاهان هر سنگ را كه از جاي برمي گرفتند، از زير آن خوني تازه برمي آمد، و من ديدم عبدالملك گفت: من هم از اين خبر اطلاع يافتم. ابن حجر در «صواعق» اضافه كرده كه عبدالملك گفت: اين خبر را با كسي مگوي، و تا او زنده بود به كسي نگفتم.

در «كشف الغمه» از زهري و ابن قولويه از يحيي بن بشير از ابي بصير از حضرت ابي عبدالله روايت كرده كه: هشام بن عبدالملك، پدرم را به شام طلبيد، چون رفتم گفت: يا اباجعفر! آن شب كه اميرالمؤمنين «عليه السلام» را شهيد نمودند چه واقعه


رخ داد؟ فرمود: آن شب كه علي را ضربت زدند، در بيت المقدس هر سنگ كه برمي داشتند در زير آن خون تازه بود، تا سپيده بدميد. و آن شب كه ابي عبدالله الحسين را بكشتند، اين آثار مشهود افتاد. [1] .

ابن حجر از ابن سيرين روايت مي كند كه: شام روز عاشورا يك حمره و سرخي در شفق پديدار شد. ان الدنيا اظلمت ثلاثة أيام ثم ظهرت هذه الحمرة.

در «امالي» طوسي عمارة بن ابي عمار روايت مي كند كه: روز قتل امام حسين، از آسمان خون باريد.

و در «كامل» بهائي تأييد كرده كه: زير هر سنگ خون بود، و اضافه مي كند كه سه روز آفتاب منكسف بود، و آسمان خون تازه مي باريد، و ستارگان به هم مختلط مي شدند. [2] .


پاورقي

[1] قمقام ص 422.

[2] کامل بهائي ص 424.