بازگشت

ماجراي شب يازدهم






چو از ميدان گردون چتر خورشيد

نگون چون رايت عباس گرديد



تجيري نيلي اين زال مجدر

كشيد از بهر ستر آل حيدر



بتول دومين ام المصائب

چو خود را ديد بي سالار و صاحب



بر ايتام برادر مادري كرد

بنات النعش را جمع آوري كرد



شفا بخش مريضان شاه بيمار

غم قتل پدر بودش پرستار



شدندي داغداران پيمبر

درون خيمه ي سوزيده ز اخگر



به پا شد از جفا و جور امت

قيامت بر شفيعان قيامت



غنوده شير حق در بيشه ي خاك

دل علم لدني گشته صد چاك



شبي بگذشت بر آل پيمبر

كه زهرا بود در جنت مكدر



شبي بگذشت بر ختم رسولان

كه از تصوير آن عقل است حيران



ز جمال و حكايتهاي جمال

زبان صد چو من ببريده و لال



ز انگشت و ز انگشتر كه بودش

بود دور از ادب گفت و شنودش



(شيخ عبدالحسين تهراني)