بازگشت

سلب و غارت


پس از آن كه نفس آسوده كشيدند، و ديگر مردي نبود كه با آنها مبارزه كند، غارتگران غنيمت خواستند. عمر بن سعد، فرمان سلب و غارت و نهب اموال داد، و خود عمر بن سعد زره قيمتي آن حضرت را بيرون كشيد.

اول بدن مطهر حسين را عريان و برهنه كردند، حتي آن پيراهن كهنه را بيرون


كشيده بردند.

اسحاق بن حيوة «حويه» حضرمي، پيراهن آن حضرت را برد و به مرض برص مبتلا شد.

بحر بن كعب «سراويل» را برد، در تابستان مانند چوب خشك مي شد و در زمستان چرك و خون از بدنش مي آمد.

قيس بن اشعث، قطيفه اي كه از خز بود برد، با يك حالت فجيع و پليدي از دنيا رفت.

اخنس بن مرثد حضرمي، عمامه ي خون آلود را برد.

اسود اودي، نعلين را برد.

مردي از بني دارم شمشير آن حضرت را برد. [1] .

نقل كرده اند كه بحر بن كعب، كه شلوار از پاي امام بيرون شكيد، دستهايش در زمستان خون و چرك مي آورد، و در تابستان خشك مي شد؛ قيس بن اشعث كه قطيفه را برد موي سر و روي او فروريخت؛ آن كس كه زير جامه ي او را پوشيد فلج شد تا آخر عمر نتوانست حركت كند؛ مردي كه دستار آن حضرت را برد به مرض جذام مبتلا شد؛ آن كس كه زره او را برد «معتوه» گشت، نمي دانست چه كند. [2] .

جعونة بن حويه حضرمي لباس روي آن حضرت را برد؛ بجدل كلبي انگشرت آن حضرت را با انگشت. سپس به خيام حمله كردند، حمله ي وحشيانه و آنچه حلي و حلل و شتر و اسب و استر و زيب و زينت و زيور بود، آنچه لباس و فرش و پرده و اثاثيه ي


جنگي و اساس زندگي هر چه بود به غارت بردند.

مورخين نوشته اند: در بدن مبارك امام حسين «عليه السلام» 33 جاي طعن نيزه و 34 محل ضربت شمشير بود، غير از آنچه كه از تير سوراخ يا مجروح شده بود. و بنا بر بعضي از روايات: همه ي جراحات بدن 94 زخم بود.

چون به خيام براي غارت حمله كردند، شمر علي بن الحسين را ديد كه: و هو مريض بالبذرب شديد المرض منبسط علي الفراش [3] ، شمشير كشيد كه آن حضرت را بكشد؛ حميد بن مسلم گفت: سبحان الله! آيا مي خواهي كودكان را بكشي؟ جمعيتي كه اطراف شمر بودند گفتند: مبادا به اين عليل بيمار شمشير بكشي، او خودش خواهد مرد؛ و عمر بن سعد ديد شمشير به دست شمر است و به طرف خيام مي رود، فرياد زد: مبادا متعرض خيمه ي زنان شوي، اي شمر! متعرض اين بيمار مباش.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ص 320 ج 6؛ ابن‏نما ص 45؛ ابن‏اثير ص 32 ج 4؛ مناقب ابن شهرآشوب ص 189 ج 2.

[2] تاريخ اعثم کوفي ص 271؛ روضة الصفا ص 54 ج 3؛ الحسين علي جلال حسيني ص 65 ج 2.

[3] الذرب: اسهال شديد.