بازگشت

مسلم بن عوسجة الاسدي


مسلم بن عوسجه اسدي از اشراف و مردان با شخصيت و متنسك كوفه بود.

به نقل ابن سعد: مسلم از صحابه ي رسول خدا بود [1] شعبي نوشته: مسلم، مردي سوار و شجاع و دلاوري قهرمان بود كه در غزوات و فتوحات اسلامي مانند فتح آذربايجان، بسيار نام او برده شده است.

مسلم از كوفه به حسين «عليه السلام» نامه نوشته و به وعده و بيعت خود هم وفا كرد. مسلم بن عوسجه، براي مسلم بن عقيل، از مردم بيعت گرفت، و مسلم بن عقيل، مسلم بن عوسجه را كه بسيار با اهميت بود، سردار سپاه كرد، كار را بر ابن زياد تنگ گرفتند تا در قصر محبوس شد، و مسلم از خانه ي مختار به خانه ي هاني رفت، و معقل غلام ابن زياد به وسيله ي همين مسلم بن عوسجه كه اكثر در مسجد كوفه به نماز و عبادت مي پرداخت، توانست به خانه ي هاني راه يابد، چنانچه جريان آن را نوشتيم. مسلم پس از دستگيري هاني و مسلم بن عقيل، مخفي شد و شبانه با اهل بيتش فرار كرد، به كربلا آمد خدمت امام حسين رسيد.

در شبي كه ابي عبدالله براي اصحابش خطبه خواند فرمود: اين قوم با من كار دارند، شما مي توانيد برويد. مسلم بن عوسجه گفت: از خدمت تو كجا برويم، و نزد پيغمبر و دربار حق چه عذري آوريم؟ به حق خداوند، دست نمي كشم تا نيزه ي خود را در سينه هاي آنها نشكنم، و تا قائمه ي شمشير به دست دارم، با آنها خواهم جنگيد، و اگر اسلحه نباشد در حمايت تو، سنگ بر آنها خواهم پرتاب كرد تا با تو بميرم يا كشته شوم.

شبي كه خندق را آتش افروختند، شمر عبور كرد و گفت: يا حسين! پيش از آن كه


به آتش قيامت برسي، به آتش دنيا تعجيل نموده اي. حسين «عليه السلام» فرمود: اي پسر زن شتر چران! تو از من به آتش سزاوارتري؛ در اين حال مسلم بن عوسجه خواست او را به تيري بزند، حسين «عليه السلام» مانع شد فرمود: من ميل ندارم و جنگ از طرف من شروع شده باشد.

مسلم در ميسره ي لشكر حسيني قرار داشت، و جنگ نماياني كرد و مي گفت:



ان تسألوا عني فاني ذو لبد

و ان بيتي في ذوي بني أسد



فمن بغاني حائد عن الرشد

و كافر بدين جبار صمد



شمشير زد تا مسلم بن عبدالله ضبابي و عبدالله بن ابي خشكاره بجلي بر او تاختند و او را شهيد كردند؛ حضرت امام حسين بالاي سر مسلم رفت و فرمود: خداوند تو را بيامرزد، «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا» كه منظور از منتظر شهادت حبيب بوده.

شبث بن ربعي مذاكرات مسلم و حبيب را مي شنيد و مي گفت: چه شخصيتي خود را فداي حسين كرد، و من هرگز جنگ و فداكاري او را در فتح آذربايجان فراموش نمي كنم، و به عمر بن سعد گفت: به كشتن مسلم بن عوسجه شاد شدي؟! نمي داني چه مرد بزرگي را كشته اي.


پاورقي

[1] طبقات ابن‏سعد ص 250 ج 1.