بازگشت

عمرو بن خالد الصيداوي


ابوخالد عمرو از بزرگان اشراف كوفه بود، در دوستي اهل بيت خلوص كامل داشت، او با مسلم قيام كرد. چون اهل كوفه خيانت كردند، او پنهان شد. و چون خبر قتل قيس بن مسهر را شنيد، فهميد كه حسين «عليه السلام» حركت كرده، با غلامش سعد و مجمع بن عائذ و پسرش جناده به طرف امام حسين از كوفه، شبانه بيرون رفتند و طرماح بن عدي طائي را راهنما و بلد راه قرار دادند، از بيراهه در عذيب هجانات بالاي كوفه 4 ميلي قادسيه به حسين «عليه السلام» پيوست.

ابومخنف مي نويسد: حر آنها را ديد، به حسين «عليه السلام» گفت: اين چند نفر از كوفه آمده اند جزو اصحاب شما نيستند، من بايد آنها را زندان كنم يا به كوفه برگردانم. حسين فرمود: اينها ياوران من هستند، و تو قول دادي تا خبري از جواب نامه نرسد، متعرض من و دوستان من نباشي. حر متعرض آنها نشد.

همين مورخ اضافه مي كند كه: چون بناي جنگ شد، قبل از همه، همين اصحاب شروع به جنگ كردند و لشكر ابن زياد آنها را متفرق نمودند. عباس به كمك آنها رفت، باز هم به كمك هم به لشكر حمله كردند، و همه در يكجا شهيد شدند.