بازگشت

علي اكبر بن الحسين الشهيد


«السلام عليك يا أول قتيل من نسل خير سليل من سلالة ابراهيم الخليل، صلي الله عليك و علي أبيك اذ قال فيك: قتل الله قوما قتلوك يا بني ما أجرأهم علي الرحمن و علي انتهاك حرمة الرسول، علي الدنيا بعدك العفا، كأني بين يديه مائلا و للكافرين مقاتلا»



رسم است هر كه داغ جوان ديد دوستان

رأفت برند حالت آن داغ ديده را



يك دوست زير بازوي او گيرد از وفا

و آن يك ز چهره پاك كند اشك ديده را






آن ديگري بر او بچشاند گلاب و شهد

تا تقويت كند دل محنت كشيده را



يك جمع دعوتش به گل و بوستان كنند

تا بركنندش از دل خار خليده را



جمع دگر براي تسلاي او دهند

شرح سياه كاري چرخ خميده را



القصه هر كسي به طريقي ز روي مهر

تسكين دهد مصيبت بر وي رسيده را



آيا كه داد تسليت خواهر حسين

چون ديد نعش اكبر در خون طپيده را



آيا كه غمگساري و اندوه بري نمود

ليلاي داغ ديده ي زحمت كشيده را



بعد از پسر دل پدر آماج تير شد

آتش زدند لانه ي مرغ پريده را



حضرت علي اكبر فرزند برومند بزرگ امام حسين «عليه السلام» بود كه ما درباره ي او كتابي مستقل به نام حضرت علي اكبر و علي اصغر «عليه السلام» نوشته ايم و در سال 1365 قمري چاپ شده، تولد علي اكبر به نقل ابن ادريس در «سراير» اوايل خلافت عثمان بوده. شيخ مفيد نوشته: علي دو سال پس از جدش اميرالمؤمنين متولد شد.

مادرش ليلي دختر ابي مرة بن مسعود ثقفي است. اين فرزند را به تربيت عالي تربيت نمود، و در مهد ولايت پرورش داد. علي در خلق و خلق و منطق، شبيه جدش رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» بود.

ابوالفرج روايت كرده كه معاويه گفت: از تمام مردم چه كسي به امر خلافت


سزاوارتر است؟ گفتند: تو، گفت: نه! بلكه علي بن الحسين كه شبيه جدش رسول خدا است، و در خود شجاعت بني هاشم و سخاوت بني اميه و رهو (فخر و كبر) بني ثقيف را جمع كرده، لايق خلافت است.

علي كنيه اش اباالحسن، و لقبش اكبر بود. اين جوان هاشمي داراي فضايل نفساني و شمايل زيباي جالب توجهي بود. حسين «عليه السلام» به قدري به پدرش علي «عليه السلام» علاقه داشت كه نام فرزندان خود را علي گذاشت، و مي فرمود: اگر هزار فرزند پسر پيدا كنم، همه را علي مي نامم.

اين جوان در راه رفتن، حرف زدن، صورت، سيرت، شبيه رسول خدا بود. در تربيت و تعليم هم بهترين شاگرد مكتب ولايت است.

ابومخنف از عقبة بن سمعان روايت كرده كه: سحر آن شبي كه حسين «عليه السلام» در قصر بني مقاتل به روز آورد و ما را به آوردن آب مأمور كرد و سپس امر به حركت داد ما كوچ كرديم. چون از قصر بني مقاتل حركت كرديم سر را به زانو نهاده اندك خوابي او را ربود، چون بيدار شد فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين. سه مرتبه استرجاع كرد. هميشه علي بن حسين نزديك پدر در حركت بود، او هم به پيروي پدر همين كلمه ي توحيد و استرجاع را گفت و ضمنا پرسيد: فدايت شوم، چرا استرجاع فرمودي و حمد خداي نمودي؟ فرمود: فرزند عزيزم! چون سر بر زانو نهادم كسي را ديدم كه بر اسبي سوار شده و مي گفت: اين قوم مي روند و مرگ هم با آنها مي رود، دانستم كه نفوس ما به ما خبر مرگ مي دهند. علي عرض كرد: پدرجان! خداوند به تو بد نشان ندهد آيا ما بر حق نيستيم؟ فرمود: به حق آن كسي كه برگشت همه ي بندگان به سوي او است، ما بر حقيم. علي عرض كرد: در اين صورت كه ما با حق مي باشيم، از مرگ باكي نداريم!

امام حسين «عليه السلام» فرمود: خداوند جزاي نيكي كه از پدري به پسرش مي دهد


به تو دهد.

ابوالفرج و ديگران نوشته اند: اول كسي كه در طف از بني هاشم پس از انصار و ياران كشته شد علي بن الحسين بود. چون تنهائي پدر را ديد بر اسبي به نام ذوالجناح سوار شد و آمد اجازه ي جنگ خواست، پدر بر آن جمال زيبا و ادب نفس نگريست و اشك بر ديدگان آن حضرت حلقه زد و پس از اندك سكوتي سر بلند كرد عرض كرد: