بازگشت

عمر بن جناده انصاري


عمر پسري بود كه با پدرش در خدمت امام حسين «عليه السلام» آمدند، و چون پدرش شهادت يافت، مادرش به او امر كرد برود به ميدان جنگ و حسين را ياري كند تا برابر چشم او شهيد شود. عمر آمد خدمت حسين اجازه ي جنگ خواست، امام اجازه نداد، نزد مادر رفت، همان دستور را داد، باز شرفياب شد و اصرار كرد تا اجازه گرفت و گفت: مادرم به من امر كرده. عمر به ميدان شتافت و جنگ كرد تا كشته شد، سرش را بريدند و به جانب حسين افكندند، مادرش سر آن جوان را بگرفت و بر يكي از مخالفين بزد و او را بكشت و به خيمه برگشته ستون خيمه را كند تا با آن به دشمن حمله كند، امام «عليه السلام» او را منع فرمود و برگردانيد. [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 132.