بازگشت

عشق مجازي






فذا العشق مأخوذ من العشق الذي

اذا التفت بالقضبان جف رطبها



اطباء آن را مرض وسواس نام نهاده اند، و گويند: فكر مسلط بر نفس شده محبوب و معشوق نظري را در هر دم در قلب جاي مي دهد ولو اينكه محبوب داراي حياتي نباشد يا بي سابقه هم باشد.

و گويند: عشق مرض است، زيرا هر چيز كه از حد اعتدال خارج شد، مرض است، و چون عشق زياده روي در محبت است، پس مرض است.

ارسطو گويد: عشق آن مرضي است كه محب و عاشق از عيوب محبوب گذر مي كند و درك معايب معشوق نمي نمايد. و علامات عشق يكي بهت، نسيان و انحناء رأس، ماليخوليا، يبوست مزاج، مزاح و غنج و دلال بي مرود، اختلاف نبض و آه سرد كشيدن است. و علاج آن، ترطيب مزاج و فسد ابيض صحبت با غير معشوق و اشتغال به امور مهمه است. [1] .

البته اين عشق مجازي و از نظر طب بود، و در عصر ما كمتر در شهرها عشق مجازي نسبت به زن رخ مي دهد، زيرا دين استعماري حجاب را برداشته و زنان بيشتر


از سم و ساق و سر و سينه تا شانه و زير بغل عريان و برهنه هستند، و بقيه هم كه پوشيده شده، با لباس حرير بدن نمائي است كه با يك نظر مي توان تمام نقش طبيعت را در آن وجود دريافت. آن روزي كه عشق مجازي نسبت به جنسيت پيدا مي شد، چهره ي زيباي آفتاب وش زن در ميان ظلمات چادر و حجاب پوشيده بود، و عاشق مدتها بايد نيروي خود را صرف ديدن جمال معشوق نمايد، و اين خود ملاعبه و التذاذ خيالي بود تا با شرايط سنگيني به معشوق برسد. و اينك به حمايت ملل نصارا، اين مشكل برطرف شده و هركس صبح عاشق شد، اندكي پس از آن فارغ است.

قيام حسين بن علي «عليه السلام» براي همين بود كه خط سير بشر را از اين ملعبه و شهوات به طرف فضيلت و كمال سوق دهد.


پاورقي

[1] شرح اسباب در طب.