بازگشت

حسين و عشق و فداكاري






عشق انواريست در جان رجال

كي شود حاصل بگشت و قيل و قال



ما براي آنكه مطلب را روشنتر بيان كرده باشيم، ناگزيريم به يك حقيقتي اشاره كنيم و آن هدف اصلي اين قيام خونين و جنگ يك روزه است. بدون هيچ ترديد آدمي از جسم و روح و ماده و روان تركيب شده، و كار آدمي هم همين دو جنبه را دارد كه يك هدف روانشناسي دارد، در پي آن قدم برمي دارد و مبادرت به هر كار مي كند.

اين حقيقت در عالم معني و جهان عرفان، به عشق، تعبير شده. و چون مطلب بسيار رقت انگيز و تأثرآميز است، بايد براي تشحيذ افكار خوانندگان، اين معني را در قالب الفاظ نقل كنم، تا هم افكار مستعد درك مقتل و كيفيت آن بشود، و هم نتيجه ي غائي و هدف اصلي روشن گردد، و لذا شمه اي از عشق را بيان مي كنم.



اي كه مأيوس از همه سوئي به سوي عشق رو كن

قبله ي دلهاست اين دل هر چه خواهي آرزو كن



تا دلي آتش نگيرد حرف جان سوزي نگويد

حال ما خواهي اگر از گفته ي ما جستجو كن



زردروئي در ميان گل رخان سخت است بر من

روي زردم را بخون اي ديده كابي شستشو كن






چرخ كج رو نيست كج بيني تو اي دور از حقيقت

گر همه كس را نكو خواهي برو خود را نكو كن



جز خيال دوست من چيزي نشاطآور نديدم

هر زمان افسرده دل گشتي «نظاما» ياد او كن



(نظام وفا)