بازگشت

نينوا






بار ديگر بحر عشقم جوش كرد

بانگ ني تاراج عقل و هوش كرد



ني نوا برداشت بار از ني نوا

بند بندم شد چو ني اندر نوا



ني نواي نينوا را ساز كرد

ني نوا را با نوا همراز كرد



نينوا چبود محل ابتلا

گوش كن تا با تو گويم ماجرا



دل بود زين نينوا قصد اي پسر

ني كند زين نينوايت باخبر



اين دل اي جان منبع درد و بلاست

شاهد دل البلاء للولاست



گر دلت را زين بلا نبود ولا

كوركورانه مرو در كربلا



اين خرابات فنايست اي پسر

عقل را نبود در اين سردم گذر



چون روي غافل در اين ره بي دليل

زانكه بال اندازد اينجا جبرئيل



گر دليلت نيست زين ره رو برون

زانكه آيد زين بيابان بوي خون



در طريق عشق كاول خوني است

هر كه بي رهبر رود بيروني است



گفته نيكو از زبان شاه عشق

در كتاب عشق مرد راه عشق



عشق از اول سركش و خوني بود

تا گريزد هر كه بيروني بود



وانكه بيروني است او اين نور عين

كي دهد جان در ره مهر حسين



(صفي عليشاه)