بازگشت

قري الطف، نينوا


نينوا بر وزن طيطوي محل يونس بن متي بود و در پشت كوفه بوده است، از قصر بني مقاتل نيمه شب فرمود: آب بسيار برداريد، و هنوز تاريك بود حركت كرد و كمي راه رفتند، سر روي دست، دست روي زين اسب گذاشت، لمحه اي به خواب رفت و سر بلند كرد، ناگهان فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين، و مكرر اين ذكر را خواند.

حضرت علي اكبر «عليه السلام» كه نزديك پدر بود پيش رفت عرض كرد: چرا استرجاع كرديد؟

فقال «عليه السلام»: اني خفقت برأسي فعن لي فارس و هو يقول: «القوم يسيرون و المنايا تسري اليهم» فعلمت أنها أنفسنا نعيت الينا.

در لحظه اي كه خواب رفتم، سواري را ديدم كه از برابر ما مي گذشت و مي گفت: اين گروه به سوي مرگ پيش مي روند، دانستم كه در اين سفر كشته خواهم شد. علي اكبر «عليه السلام» عرض كرد:

لا أراك الله سوءا، ألسنا علي الحق؟ قال: بلي والله الذي اليه مرجع العباد، فقال: يا أبت اذن لا نبالي أن نموت محقين، فقال «عليه السلام»: جزاك الله من ولد خير ما جزي ولدا عن والده. [1] .


پدر بزرگوارم بدي نبيند، مگر ما برحق نيستم فرمود: والله به حقيم به خدائي كه بازگشت همه به سوي اوست ما به حقيم، علي اكبر «عليه السلام» عرض كرد: اي پدر عزيز! در اين صورت بيمي از مرگ نداريم. سيدالشهداء فرمود: خداوند جزاي بهترين فرزند را به تو دهد، كه چنين مهياي درك حق هستي.

صبحگاهان رسيدند به نينوا، نينوا از قراء كوفه است. هنوز در جريان حركت بودند كه شترسواري از دور نمايان شد و او قاصدي بود از ابن زياد براي حر، اين سوار سر و صورت خود را بسته بود كسي او را نشناسد و مسلح و نامش «مالك بن نسر كندي» بود، او به حسين التفاتي نكرد و نزد حر رفت، نامه اي كه داشت به حر داد. متن نامه چنين بود:

أما بعد فجعجع بالحسين حين يبلغك كتابي و يقدم عليك رسولي فلا تنزله الا بالعراء في غير حصن و علي غير ماء و قد أمرت رسولي أن يلزمك و لا يفارقك حتي يأتيني بانفاذك أمري والسلام.

يعني: چون اين نامه و فرستاده ي من رسيد، بر حسن سخت بگير او را جز در بيابان بي پناهگاه و بي آب فرود نياور، من فرستاده ي خود را مأمور كردم با تو باشد و او تو را رها نخواهد كرد تا مرا از اجراي اوامر آگاه سازد والسلام.



پاورقي

[1] تاريخ طبري ص 231 ج 6.

قادسيه محلي است تا کوفه 15 فرسخ است و تا عذيب الهجانات 4 ميل است.

غاضريه منسوب به غاضره‏ي بني‏اسدي است دهي از نواحي کوفه نزديک کربلا است.

عقر دهي است نزديک کربلا از قراء کوفه.

قطقطانه دهي نزديک کوفه بوده، و از اطراف خشکي نزديک کربلا است.