بازگشت

مسلم بن عوسجه فريب معقل را خورد


مسلم بن عوسجه كه مردي راستگو و راست شنو بود و داراي زهد و تقوا، فريب قيام اين مرد شامي را خورده و به او گفت:

من از اين پيش آمد خرسندم و از جهتي غمگين، مسرتم از اين است كه تو به پيروي اين خاندان هدايت شده اي و متأسفم كه چرا پيش از استحكام كار و تهيه ي وسايل آن امر به طوري آشكار شود كه تو غريب اين شهر از آن آگاه شوي و مرا بشناسي.

معقل تمنا كرد مسلم بن عوسجه به او اجازه دهد تا بيعت كند، مسلم هم با كمال سادگي اجازه داد و او بيعت كرد، و تأكيد كرد اين امر را مخفي دارد و نسبت به بيعتي كه داده است وفادار باشد. معقل قدمي به سوي موفقيت برداشت روزها با شيعيان كه نزد مسلم بن عوسجه ي مي رفتند مأنوس مي شد و كم حرف مي زد و بسيار مي شنيد، و آخر شب رفته نزد ابن زياد گزارش روز خود را مي داد. كم كم معقل به خانه ي هاني بن عروه راه يافت، و چون مأنوس شد تقاضاي ديدن مسلم بن عقيل را كرد و به زيارت مسلم در اطاق مخصوصي رفت و با او بيعت كرد و 3000 درهم را تقديم كرد.

حضرت مسلم هم به ابي تمام صائدي صندوق دار شيعه امر كرد وجوه او را دريافت كند و صرف احتياجات و خريداري اسلحه و ابزار جنگ نمايد، ابوتمام صائدي از شجعان عرب و بزرگان شيعه بود و در كارگرداني لياقت بسزائي داشت.


معقل چند روزي مرتب حاضر مي شد و با قيافه ي مخصوص و محزوني زودتر از همه مي رفت، و خود را مريد دلباخته معرفي مي كرد تا از تمام اسرار و گفتار و نقشه ي آنها مطلع مي شد و مرتب به ابن زياد گزارش مي داد.