بازگشت

حسين و دارايي و ثروت


«الناس مسلطون علي أموالهم»

مكنت و ثروت در زندگي براي رفع احتياج شخصي و نوعي است. سعدي گويد: مال بهر صرف كردن عمر است نه عمر بهر گرد آوردن مال. امروز اقتصاديون دنيا گوش بشر را از تئوريهاي اقتصادي پر كرده اند و هنوز در خم يك كوچه قرار دارند، اما پيشواي اسلام يك درس اقتصادي داد و 18 نوع صدقات معين كرد كه بشر با كمال آرامش بتواند بخورد و ببخشد، و براي پيري هم چيزي بنهد و در آسايش باشد. و شرح اين قسمت را ما در كتاب «پيشواي اسلام» در ضمن تعليمات پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» مفصل شرح داديم كه اينك تكرار نمي كنيم [1] ، ولي هر كس بخواهد بفهمد راه و روش زندگي چگونه سعادت انگيز است، به زندگاني اين خاندان مراجعه نمايد.

اميرالمؤمنين با دست خود، حفر قنوات مي كرد، چاه مي كند با آن زمين را شيار مي نمود و هسته ي خرما مي افكند و نخلستانهاي بسيار به وجود مي آورد، و تمام آنها را


وقف بر قريش مي كرد. از درآمد آنها زندگي خود و تمام قريش را اداره كرد.

اميرالمؤمنين براي اولادش يك دينار ارث نگذاشت، زيرا آنها همه از بيت المال مسلمين مقرري داشتند. و علي «عليه السلام» تمام اموالش را وقف بر ايتام و فقرا و مساكين و ابناء السبيل و مستمندان و بيوه زنان كرد كه البته قريش در آن مقدم بودند، و بني هاشم بر همه برتري داشتند.

آنها همه درآمد خود را پس از صرف حداقل زندگي به مستحقين بخشيدند، بدين ترتيب ثروت و مال و مكنت و درآمد آنها زياد بوده، ولي همه با يك حساب بسيار دقيق مثل اينكه يك رشته ي موقوفات را به شخص متدين صحيح العملي بسپارند تا به مصرف خود برساند، موقوفات خودشان را آنطور به مصرف خودش مي رسانيدند.

امام حسين گذشته از اين صدقات و موقوفات كه از پيغمبر «صلي الله عليه و آله و سلم» و اميرالمؤمنين و فاطمه ي زهرا و امام حسن «عليهم السلام» بدست او بوده مقرري كافي هم از بيت المال، معاويه براي او مي فرستاد مبادا در مضيقه ي مالي بماند و به فكر قيام افتد، و امام حسين هم مردي غيور و حق طلب بوده كه يك روز وليد بن عتبه والي مدينه و عامل معاويه خواست حقي از او ضايع كند، قيام كرد و با مكاتبات و سخنراني و كشمكشها، حق خود را گرفت و اراضي كه وليد بن عتبه به عداوت تصرف كرده بود پس گرفت.

شيخ مفيد و ابن ابي الحديد از ميثم تمار، غلام يا ناظر خرج آن حضرت، روايت مي كنند كه: ميثم به حج رفت و بر ام سلمه وارد شد، از حال امام حسين جويا شد. ام سلمه گفت: در باغ نخلستان خود رفته، ميثم پيغام داد بگوئيد: ميل دارم خدمتشان برسم و عرض سلامي بنمايم. [2] .


ابن عساكر از عمر بن اسحاق روايت مي كند كه: ميان حسين بن علي و عمرو بن عثمان بر سر زميني خصومتي بود، حسين پيشنهادي كرد كه عمرو نپذيرفت [3] و شكايت به معاويه نوشت. روايت مي كنند كه: يحيي بن آدم قرشي از حسن بن صالح ابن ابي ليلي مي گويد: حسن و حسين هر دو مقداري از زمينهاي خراج را خريداري كردند. [4] .

و مسلم است كه صلات و اكرامات بسياري كه مي آوردند آنها به منظور باقيات صالحات و خيرات و مبرات دامنه دار از آن پولها، زمينهاي خراج (خالصه) را مي خريدند و آباد مي كردند و وقف بر مستمندان مي نمودند.

ابوحنفيه به روايت ابويوسف يعقوب بن ابراهيم گويد كه: شنيدم هر يك از عبدالله بن مسعود و الخباب و حسين بن علي، هر يك زمينهائي داشتند كه خراج بده بود. و شريح قاضي زميني داشت كه خراج آن را سايرين عوض او مي پرداختند. [5] .

ابن عساكر در تاريخ كبير در شرح حال بشر بن سعد انصاري از محمد بن علي بن حسين روايت كرد كه گفت: حسين بن علي زميني در مدينه داشت در نزديكي (الحره) و گاهي براي رسيدگي بدانجا مي رفت، و يك دفعه با خانواده اش كه محمد بن علي بن الحسين (الباقر) همراه بوده مي رفتند كه به نعمان بن بشير برخوردند، او سوار قاطري بود و او تعارف كرد كه حسين سوار مركب او شد.

و از اين روايت معلوم مي شود اراضي حره نزديك مدينه بود كه حسين با نواده اش پياده بدانجا مي رفتند، زيرا تولد امام محمد باقر در سال 57 رخ داده و در شهادت


جدش حسين «عليه السلام» 4 ساله بوده.

روايت كرده اند كه بين حسين «عليه السلام» و وليد بن عتبه منازعه در اراضي بذي المروه رخ داد، و بين حسين و معاويه در زمينهاي ديگر اختلافات شد و حسين در احقاق حق خود قيام كرد و حق خود را گرفت، و معاويه همه وقت احترام او را مي كرد و عطاياي حسين را دو چندان از بيت المال مي داد. [6] .

حسين از همين بخششها مقام و منصبي در دل مردم پيدا كرد و محبوبيت بسزائي داشت. و يكي از دلايل اينكه حسين اراضي مزروعي بسيار در اطراف مدينه داشت، اين بود كه چون به عمر بن سعد فرمود: طرفيت تو با من به صلاح تو نيست، برگرد مرتكب قتل من مشو، گفت: مي ترسم خانه مرا در مدينه خراب كنند، فرمود: خانه اي بهتر از آن به تو مي دهم، عمر گفت: مي ترسم زمينهاي مرا ببرند ضبط كنند، فرمود: بهتر از آن را در مدينه من به تو مي بخشم. [7] .

ابن عبدربه مي نويسد كه: غني ترين مردم در اسلام عبيدالله بن عباس بود كه به حسين كمك بي پايان مي كرد و او والي مكه بود، معاويه او را منع كرد و مقرري كه به حسين مي داد بريد، كار بر حسين سخت شد تا اينكه به او خبر داد كه عبيدالله بن عباس با يك ميليون درهم از نزد معاويه برگشته است و اگر از او وجهي بخواهي مناسب است.

امام حسين فرمود: يك ميليون درهم براي عبيدالله چيزي نيست و كار او را چاره نمي كند، و من مي دانم كه عبيدالله از بخشش و كرم از باد و دريا پيشي گرفته است، سپس نامه اي به او نوشت كه: من احتياج به صد هزار درهم دارم. غلامش نامه را نزد


ابن عباس برد، وقتي عبيدالله خواند اشكش جاري شد گفت: اي معاويه! واي بر تو با اين خيانتي كه كردي، تو به اين حد سلطنت برسي و حسين از كثرت عائله، در تنگدستي باشد؟! آنگاه رو به ناظر خود كرده، گفت: از تمام دارائي من اعم از زر و سيم و جامه و لباس و مال سواري و هر چه هست نصف كن، و نصفش را ببر خدمت حسين «عليه السلام».

ناظر گفت: اگر ما دست تنگ شديم چه خواهيم كرد؟ عبيدالله بن عباس گفت: اگر آن روز آمد به تو خواهيم گفت چه بايد بكنيم و مخارج ما از كجا تأمين مي شود!!

چون نصف دارائي او را آوردند خدمت امام حسين فرمود: به خدا سوگند تحميل بر پسرعمم شد، و گمان نمي كردم تا اين حد با ما مساعدت كند. [8] .


پاورقي

[1] نگارنده رساله‏اي در اقتصاد اسلام نگاشته که به کلي با کتب اقتصادي دنياي مادي فرق دارد.

[2] ارشاد مفيد ص 173؛ شرح نهج‏البلاغه ص 210 ج 2 چاپ مصر.

[3] تاريخ کبير ص 217 ج 1.

[4] کتاب الخراج ص 70 چاپ مصر.

[5] کتاب الخراج ابويوسف چاپ بولاق ص 35.

[6] المسالک و الممالک ابن‏خرداذبه در کلمه ذوالمروه بين دمشق و مدينه ص 150.

[7] الحسين ص 107 ج 2.

[8] عقد الفريد در ضمن 1 جواد الاسلام.