بازگشت

حسين و امامت


«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»

تنها اختلافي كه در اسلام منشأ همه ي اختلافات شد، موضوع امامت است كه شيعه ي


اماميه ي اثني عشريه معتقد است طبق نصوص نقلي و ادله ي عقلي امام بايد برگزيده ي خدا باشد و داراي مقام ولايت و صاحب تصرف در عالم كون و فساد تا بتواند وظيفه ي خطير پيغمبر را به اتمام برساند. و چنانچه داراي اين مرتبه خرق عادت و اعجاز نباشد، با سايرين فرقي ندارد و كاري نمي تواند از پيش ببرد. ساير فرق امامت را به منزله ي انتخاب اجتماعي گرفته و ولايت را به معني دوستي، و گويند: ولي يعني دوست خدا و اعتراف هم به نص وصايت علي درباره ي پيغمبر «صلي الله عليه و اله و سلم» دارند، اما گويند: وحي در مقام روحانيت و نبوت بوده و وصي درباره ي حكومت و سياست. و اين القاء شبهه را براي اين كردند كه بتوانند حكومت كنند، و اين توطئه اي بود كه در زمان خود پيغمبر پنج نفر در خانه ي كعبه پيمان بستند تا نگذارند امر حكومت پس از رسول خدا به وصي او و ولي حق و امام مخصوص پس از رسول خدا برسد، و سقيفه ي بني ساعده را به وجود آوردند. و شرح آن را ما مفصل در كتاب «اميرالمؤمنين» و كتاب «سر تفوق شيعه» و كتاب «چهارده معصوم» نوشته ايم كه اينك تكرار نخواهيم كرد و محل بحث نيست، اينجا مي خواهيم بگوئيم:

حسين بن علي «عليه السلام» داراي مقام امامت و ولايت منصوصي پس از برادرش حضرت حسن مجتبي «عليه السلام» بود، و به نص وصيت پيغمبر به علي و به نص وصيت علي بن حسن و حسين آنها هر يك به نوبت خود امام و ولي و متصرف در عالم كون بوده اند.

شيخ مفيد در «ارشاد» همين معني را تأييد كرده [1] و شيخ كليني در «كافي» مفصل بحث كرده [2] و در كتاب «منهاج الكرامة» رد بر «منهاج السنة النبويه» ابن تيميه


نيز اين حقيقت را تشريح كرده اند. و حتي ساير فرق هم مانند زيديه و محمد بن عمر رازي در «محصل» اقرار به امامت حسين كرده اند [3] و خواجه نصيرالدين طوسي نيز در «تلخيص محصل» تأييد نموده است [4] و اسامي همه ي ائمه را يكي پس از ديگري به نص وصايت نقل كرده [5] . از همه ي اين مراحل گذشته، امام و وصي بايد عالم به علوم اولين و آخرين بوده، و 30 شرط چنانچه در «عيون اخبار الرضا» هست بايد واجد باشد تا بتواند داراي مقام حكومت و خلافت گردد، و تمام مفاسد خلفاء براي عدم اهليت و بي علمي و بي وقوفي آنها به وظيفه ي خطيري بود كه عهده گرفته اند.

حسين «عليه السلام» داراي مقام ولايت مطلقه ي الهيه پس از برادر بود، و صاحب مناقب و فضايل و مكارم اخلاقي بود، و اجازه ي تصرف در عوالم كون و فساد داشت چنانچه در سير زندگي 6 ماهه ي آخر ديديم كه مراتب تكامل پس از شهادت را به يارانش نمود و از تأثير قيام خود و نتيجه ي حاصله ي مطمئن آن بسياري را خبردار كرد و او امام و پيشواي مسلمين بود.


پاورقي

[1] ارشاد ص 205.

[2] کافي کليني ص 85.

[3] المحصل ص 180.

[4] تلخيص المحصل ص 180.

[5] ما در کتاب منتقم تمام نصوص را نقل کرديم.