بازگشت

صبر و شجاعت امام حسين


شجاع كسي است كه قلب او قوي باشد و در پيش آمدها و ناگواري ها نترسد و خود را نبازد، و جزع و فزع ننمايد، و تحمل داشته باشد، اگر چه از جهت بدن قوي نباشد. امام حسين عليه السلام اشجع شجاعان، هم از جهت قلب و هم از جهت بدن بود و اگر در كارهاي آن حضرت در همان روز عاشورا دقت شود، اين مطلب كاملا معلوم مي شود. زيرا با آن كه دشمن او را محاصره كرده بود، و معلوم بود كه كشته مي شود، به خوبي از عهده ي وظيفه ي خود برآمد، و به تمام كارها رسيدگي كرد.

آن حضرت مبارزه اي همه جانبه را با دشمنان شروع نمود؛ از لحاظ تبليغ و وعظ و ترساندن فروگذاري نكرد، و اتمام حجت نمود. خود آن سرور، آن خطبه ي بليغ را بيان فرمود و حقانيت خود را بر لشكر دشمن ثابت نمود. در چنان روزي و با آن گرفتاري ها كه زمينه ي تشويش و پريشاني خاطر كاملا مهيا بود، آن حضرت چنان خطبه را براي دشمنان انشا فرمود و در گوش آنان وارد نمود كه تمامي حاضرين را از جواب عاجز نمود.

حضرت از لحاظ فنون جنگي نيز كوتاهي ننمود، مانند كندن خندق و پر كردن آن از آتش و نزديك كردن خيمه ها به يكديگر، تا آن كه دشمن نتواند از پشت سر نفوذ كرده و وارد شود، و هميشه از يك طرف جنگ شود.


همچنين آن حضرت به لشكر بسيار كم و محدود خود، نظم و ترتيب داد و ميمنه و ميسره و قلب لشكر را معين فرمود.

امام عليه السلام به قدري منظم و مرتب جنگ مي كرد كه گويا خود را غالب و دشمن را مغلوب مي بيند. اين امور كاشف از آن است كه خود را نباخته و دلسرد نشده است.

از طرف ديگر، با آن كه به حدي مصيبت به آن حضرت رسيده كه قابل شمارش نيست كه اگر يكي از آن مصائب بر تواناترين مردم وارد مي شد، او را عاجز مي كرد و از پاي درمي آورد، ولي امام عليه السلام همچون كوه، محكم و استوار ايستاده و گويا اصلا در وجودش ضعفي حاصل نشده است.

شما اگر صبورترين مردم را ملاحظه نماييد، چنانچه به مرگ عزيزترين كسان خود مبتلا شود، به قدري ضعيف مي شود كه ديگران بايد به كمك او برخيزند، و او را ياري كنند. ولي اين حسين بن علي عليهماالسلام است كه از برابر ديدگان او حضرت علي اكبر عليه السلام عبور مي كند و به سمت ميدان مي رود و پس از اندك زماني به چشم خود مي بيند كه دشمنان بدن او را قطعه قطعه كرده، اما چنين مصيبتي را تحمل مي نمايد، مثل آن كه اصلا چنين پيش آمدي نكرده و مجددا به كارهاي خود رسيدگي مي نمايد، و براي مقاومت و مبارزه با مصائب ديگر آماده مي گردد. اگر اندكي تأمل و تعقل شود عظمت هر يك از اين مصائب و مشكل مبارزه با كوچكترين آن ها و صبر بر آن، معلوم مي شود، و كمال شجاعت امام عليه السلام هم از لحاظ قوت قلب و هم از جهت قوت بدن، از حملات وجود مباركش بر لشكر اهل كوفه معلوم مي شود، و با آن كه امام عليه السلام تنها گشته، و خويشان و ياوران او كشته شده اند، و آن همه مصائب و ناملايمات ديده و مي بيند، چون بر دشمنان حمله مي كند همگي از جلو شمشيرش فرار مي كنند.

راوي مي گويد: به خدا سوگند! كسي را كه دشمن او را احاطه كرده باشد و فرزندان و خويشان و اصحاب او كشته شده باشند محكمتر و قوي قلب تر از


حسين عليه السلام نديدم نه پيش از او و نه پس از كشته شدن او، چون او بر دشمنان حمله مي كرد از سمت راست و چپ حضرتش فرار مي كردند، مانند گله بز كه گرگ بر آن حمله كند. [1] .

در آن زمان جنگ تن به تن در ميان شجاعان عرب مرسوم بود و اهل كوفه مردان جنگ و رزم بودند، و در جنگ هاي ايران و شام و خوارج شركت كرده بودند، اما با اين حال، از روبرو شدن با امام حسين عليه السلام هراس داشتند و حتي در صورت جنگ گروهي نيز تاب نياورده، از مقابل آن حضرت فرار مي كردند.

از تشبيه مردمان كوفه به گله بز، ميزان شجاعت دو طرف معلوم مي شود. و اگر در كثرت زخمهاي امام حسين عليه السلام و مقاومت او با آن بدن كه از كثرت تير مثل خارپشت شده بود، دقت شود، عظمت و شجاعت حسين بن علي عليهماالسلام معلوم مي شود.

اگر يك صدم آن زخمها به قوي ترين مردم برسد در حالي كه مصيبت ديگري نديده باشد، و دشمن او را احاطه نكرده باشد، همان خونريزي زخم ها او را از پاي در مي آورد.

آري! او خلف صالح علي بن ابي طالب عليهماالسلام است، چنانكه ابن سعد به اين امر اعتراف نموده است.

«صلي الله عليك يا أباعبدالله»


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 452.