بازگشت

سر اعراض اهل سنت از امام حسين


پس از ايجاد اين شرايط، معاويه و عاملان او در برابر آن دو امام، فقهايي براي مردم تراشيدند كه مردم علوم پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و دين خدا را از آنان ياد بگيرند، مانند عبدالله بن زبير - كه از شديدترين نواصب و دشمنان اميرالمؤمنين است - و عبدالله بن عمرو بن عاص، و عبدالله بن عمر بن خطاب. اين سه نفر منافق، پيشواي اهل جماعت و سنت هستند. كتب صحاح آنها از احاديث اين سه نفر و ابوهريره و انس بن مالك پر است. در اين مقام مناسب است حديثي از ابن كثير دمشقي نقل نمايم.


او در تفسير آيه ي (و أوفوا بعهد الله اذا عاهدتم) [1] گويد:

«قال الامام أحمد، حدثنا اسماعيل، حدثنا صخر بن جويرية، عن نافع، قال: لما خلع الناس يزيد بن معاويه جمع ابن عمر بنيه و اهله ثم تشهد ثم قال: اما بعد فانا قد بايعنا هذا الرجل علي بيعة الله و رسوله و اني سمعت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: ان الغادر ينصب له لواء يوم القيامة فيقال هذه غدرة فلان و ان من أعظم الغدر - الا أن يكون الاشراك بالله - أن يبايع رجل رجلا علي بيعة الله و رسوله ثم ينكث بيعته فلا يخلعن احد منكم يزيد و لا يسرفن أحد منكم في هذا الأمر فيكون صيلم بيني و بينه» [2] .

به موجب اين نقل، عبدالله بن عمر، فرزندان و خويشان خود را - در آن موقع كه مردم يزيد را از خلافت خلع كردند - جمع نمود و گفت: مبادا در اين امر با مردم همراه شويد، و هر كس چنين كند من از او جدا مي شوم و با او قطع رابطه مي كنم، چون ما با يزيد بيعت كرده ايم و وفاي به وعده لازم است، و از بدترين غدرها اين است كه كسي آن بيعت را بشكند.

مردم به چه جهت يزيد را خلع كردند؟ چون پسر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را كشت و خاندان او را اسير كرد، و به تمام مقدسات توهين مي كرد، و حرام ها را حلال مي شمرد. به اين جهت، مردم او را كافر شناختند، و بيعت با چنين كافري احترام ندارد، بلكه آنان جهاد با او را لازم تر از جهاد با مشركين دانستند.

در چنين حالي عبدالله بن عمر مي گويد: وفاي به اين بيعت - كه چون بيعت با خدا و رسول است - واجب است، و غدر و نقض اين بيعت از اعظم حرام ها است، و هر كس در خلع يزيد شركت كند با او قطع رابطه مي كنم!!

اين چنين كسي، مفتي و پيشواي مسلمين گرديد! با يزيد بيعت كرد، و نقض آن


بيعت را از اعظم حرام ها دانست! ولي همين پسر عمر پس از كشته شدن عثمان، با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نكرد و با عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمرو بن عاص و مروان، در صف مبارزين و دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام قرار گرفت. اين جماعت به روي اميرالمؤمنين عليه السلام و ياوران او شمشير كشيدند، و شايد به همين جهت پيشواي اهل سنت شدند. اينان درب خانه ي علي عليه السلام را - كه باب مدينه علم پيامبر است - بستند، و در خانه ي دشمنان او را گشودند، و از دو فرزند او دست برداشته، آنان را ياري ننمودند و از آن دو امام كسب علم و حديث نكردند.

پس مردم در زمان حيات آن دو بزرگوار كاري به ايشان نداشتند، و با دشمنان ايشان بودند، و از علوم آنان نيز استفاده نكردند، و احاديث پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را از دو فرزندش نگرفتند. از اين رو، اهل سنت تا امروز از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دور گشته و از دشمنان آنها دين خود را گرفته اند.

اين است طريقه ي امت با ثقل پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و عترت طاهر او و با آن همه سفارش و تأكيدي كه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در حق آنان فرمود، مردم عترت را از قرآن جدا كردند، همچنانكه در زمان حيات پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم با آن سرور مخالفت كردند، و قلم و دوات را كه مي خواست، نياوردند و گفتند: «حسبنا كتاب الله».

نتيجه ي سخن اين كه امت بر خلاف وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رفتار كردند و علوم را از ائمه نگرفتند و نه تنها بر آنان تقدم جستند، بلكه دشمنان آنان را پيشواي خود قرار دادند، اوامر آنان را اطاعت كردند و كتب صحاح و حديث خود را از احاديث دشمنان آنها پر كردند.

علاوه بر اين ها براي تقرب جستن به دشمنان، حسين عليه السلام را آن گونه كشتند، و شيعيان از ترس دشمنان، نمي توانستند با امام حسين عليه السلام رفت و آمد كنند، و دين خدا را از او ياد بگيرند.

اين است سر آن كه احاديث آن مظلوم كم است، و از علوم او مردم بهره مند نشدند. اكنون به اندازه ي توانم به برخي از صفات و اخلاق امام عليه السلام اشاره مي نمايم.



پاورقي

[1] سوره‏ي نحل، آيه‏ي 91. «و چون با خدا پيمان بستيد به پيمان خود وفا کنيد».

[2] تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 599، ذيل آيه‏ي 91، از سوره‏ي نحل.