بازگشت

خبر دادن خدا و پيامبر و اميرالمؤمنين از شهادت امام حسين


در روايت موثق سماعه آمده است: «جبرئيل خبر شهادت حسين عليه السلام را براي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم آورد، و آن حضرت در خانه ام سلمه بود، پس حسين عليه السلام وارد شد، جبرئيل گفت: اين را امت تو مي كشند.

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: تربت او را به من نشان بده. پس جبرئيل مشتي خاك قرمز رنگ به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم داد، و تا ام سلمه زنده بود آن خاك در نزد او بود». [1] .

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مكررا از شهادت آن حضرت خبر داده بود، و اين مسأله از مسلمات بود، نظير خبر دادن از شهادت عمار كه آن حضرت مكرر فرموده بود: «تقتله الفئة الباغية؛ گروه ستمگر عمار را مي كشند».

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«چون اميرالمؤمنين عليه السلام از كربلا عبور نمود، چشم او پر از اشك شد، پس فرمود: در اينجا شتران بر زمين مي خوابند، و در اينجا خونشان ريخته مي شود، خوشا به حال تو اي


زمين كه خونهاي دوستان، در تو جاي مي گيرد». [2] .

نصر بن مزاحم نقل مي كند كه هرثمة بن سليم گويد: در آن موقع كه علي عليه السلام به سمت صفين مي رفت در ركاب حضرتش بوديم، چون به كربلا رسيد نماز خواند، پس از نماز، مقداري از خاك كربلا را برداشت و بوييد، سپس فرمود:

«واها لك ايتها الرتبة! ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب».

هرثمه پس از مراجعت از سفر به زن خود - كه از شيعيان بود - گفت: ابوالحسن پس از آن كه قدري از خاك كربلا را برداشت و بوييد، چنين و چنان گفت. - هرثمه اعتراض داشت به اميرالمؤمنين عليه السلام و مي گفت: او چه اطلاعي از غيب دارد؟ - زن او گفت: اي مرد! دست از اين سخن بردار. اميرالمؤمنين عليه السلام هر چه مي گويد حق است.

هرثمه گويد: چون ابن زياد سپاه كوفه را به سمت حسين عليه السلام روانه كرد، من در ميان سپاه بودم، چون به حسين رسيدم، زميني را كه علي عليه السلام در آن فرود آمده بود و جايي را كه از خاك آن برداشت و بوييد و آن سخن را فرمود شناختم، پس از اين سفر خوشم نيامد. نزد حسين عليه السلام رفتم و به او سلام كردم و قصه ي اميرالمؤمنين عليه السلام را به او گفتم.

حضرت فرمود: تو با ما هستي يا با دشمن ما؟

گفتم: يابن رسول الله! من بي طرف هستم، نه با تو و نه با دشمن تو، خانواده ي من در كوفه هستند و اگر با تو باشم مي ترسم كه ابن زياد به آنان ضرر برساند.

حسين فرمود: پس زود برو، و كشته شدن ما را مبين. زيرا هر كس آن روز را ببيند و مرا ياري نكند، خداوند او را داخل آتش مي كند.

هرثمه گويد: پس من فرار كردم و كشته شدن امام را نديدم. [3] .

سعيد بن وهب گويد: اميرالمؤمنين عليه السلام را در كربلا ديدم كه با دست خود اشاره


مي كند و مي فرمايد: «اينجا است و اينجا است».

راوي گفت: چه خبر است يا اميرالمؤمنين؟

فرمود: «جمعي از آل محمد عليهم السلام در اينجا منزل مي كنند، واي بر آنان از شما! و واي بر شما از آنان! يعني شما آنان را مي كشيد و بدين جهت به جهنم مي رويد» [4] .

نصر به سند گويد روايت مي كند: وقتي اميرالمؤمنين عليه السلام به كربلا رسيد، ايستاد و فرمود: «ذات كرب و بلاء» سپس به محلي اشاره كرد و فرمود: «اينجا شتران را مي خوابانند و بارها را مي گذارند و به جاي ديگري اشاره كرد و فرمود: در اينجا خون آنان مي ريزد» [5] .

اين روايات را ابن ابي الحديد از تاريخ نصر نقل نموده است. [6] بنابراين، موضوع خبر دادن پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين از كشته شدن امام حسين عليه السلام از مسلمات است، مانند خبر دادن آن حضرت از كشته شدن عمار به دست فئه باغيه و گروه ستمگر كه حتي خود عمرو بن عاص - پيش از آن كه قضاياي كشته شدن عثمان و جنگ صفين پيش آيد - راوي همين خبر از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بود. اين گونه اخبار كه در ميان دوست و دشمن مشهور بود از شواهد نبوت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم محسوب مي شود. [7] .

شيخ مفيد از عبدالله بن شريك عامري نقل نموده كه او گويد: چون عمر بن سعد به مسجد وارد مي شد، اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام مي گفتند: اين قاتل حسين عليه السلام است، و اين قضيه پيش از واقعه ي كربلا بود. [8] .

كساني كه مسلمان هستند و ايمان به نبوت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دارند، نبايد از اين


قبيل چيزها كه نشانه ي نبوت آن سرور است، تعجب نمايند.

اميرالمؤمنين عليه السلام در موارد زيادي از آينده خبر مي داد، همين امر موجب شقاوت جمعي از دشمنان و غلات، و سعادت جمعي از علاقمندان و مؤمنين گرديد، مانند قرآن مجيد:

(و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا) [9] .

«و ما آنچه را براي مؤمنان مايه ي درمان و رحمت است از قرآن نازل مي كنيم، ولي ستمگران را جز زيان نمي افزايد».


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 236، به نقل از کامل الزيارات.

[2] قرب الاسناد، ص 26، ح 87.

[3] وقعة صفين، ص 140 و 141.

[4] همان، ص 141 و 142.

[5] همان، ص 142.

[6] شرح نهج‏البلاغه‏ي ابن ابي‏الحديد، ج 3، ص 169 تا 171.

[7] مستدرک حاکم، ج 2، ص 168، ح 2663.

[8] الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 131 و 132.

[9] سوره‏ي اسراء، آيه‏ي 82.