بازگشت

شهيدي كه خواست امير كوفه را بكشد


نامش عمار، پدرش ابوسلامه، نيايش عبدالله، نسبش دالاني. دالانيان، تيره اي از همدان بودند. امير كوفه، نخيله را لشگرگاه قرار داده بود، سربازان در آن جا جمع مي شدند و سپس براي كشتن حسين گسيل مي شدند. خود امير نيز، مقر خود را در نخيله، قرار داده بود.

عمار، به عنوان سربازي يزيد به نخيله رفت و تصميم گرفت كه امير كوفه را بكشد و به دوزخش فرستد. ولي هر چه بيشتر كوشيد، كمتر به هدف نزديك شد.

امير، حصاري از پاسداران و نگهبانان، بر گرد خود كشيده بود و كسي بدو دسترسي نداشت. عمار كه از اين كار نوميد شد، براي شهادت به سوي كربلا شتافت و در زير پرچم حسين قرار گرفت. روز شهادت، در زمره ي مدافعان حمله ي نخستين سپاه كوفه بود. آن قدر بكوشيد، تلاش كرد، جان بازي كرد، تا شهيد گرديد. اگر از آن هدف نوميد شد، بدين هدف برسيد.

عمار، سوابقي درخشان دارد و از مجاهدان بزرگ به شمار است، در جهادهاي سه گانه ي اميرالمؤمنين: جمل، صفين، نهروان، شركت داشته، فداكاري كرده، داد مردانگي داده، دليري ها از خود نشان داده است. زندگي عمار از علي آغاز شد و به حسين انجام گرديد. حياتش با علي بود، شهادتش با حسين.

چه سعادتي، چه شهادتي؛ حيات سعادت، ممات سعادت.