بازگشت

نيرنگ سياسي و شهادت


مسعود تيمي از شيعيان به نام بود. پسرش عبدالرحمان نيز. پدر و پسر از شخصيت هاي برجسته ي كوفه بودند. هر دو شجاع، هر دو دلير و در جنگ هاي مسلمانان، از خود، نامي به يادگار گذارده بودند. خواستند به سوي حسين شتابند. راه را بسته يافتند. نقشه اي طرح كرده و آن را خوب پياده كردند و خود را به حسين رسانيدند. ياران حسين، زيرك بودند و هشيار. مردم باايمان چنين بوده و هستند.

خود را در زمره ي سپاه يزيد قرار دادند. از كوفه با سپاه بيرون شدند، به كربلا رسيدند و در برابر سپاه حسين قرار گرفتند. منتظر فرصت بودند و غفلت هم كاران را خواهان. تا آن ساعت فرارسيد و فرصت پيدا شد و آن، سه روز قبل از روز شهادت بود. فرصت را مغتنم شمرده، به سوي حسين دويدند و به خدمتش رسيدند.

فرصت را مغتنم شمردن، از شايستگي هاي عالي انسانيت است. بيشتر موفقيت هاي مردم، در اثر بهره برداري ار فرصت است. بسياري از شكست ها، در اثر غفلت از فرصت است.

وقتي كه پسر و پدر شرفياب شدند، سلام كردند. حسين جواب داد. اين سلام و جواب، نشانه ي موفقيت در نقشه بود. آمادگي خود را براي شهادت عرضه داشتند و در خدمت حسين بماندند.

روز شهادت، به جان بازي پرداختند. آن دو در زمره ي مدافعان نخستين حمله ي سپاه يزيد قرار داشتند. سخت كوشيدند، پاي داري كردند، تا هر دو شربت شهادت نوشيدند.



خرم دل آن پدر كه چنين باشدش پسر

فرح رخ اين پسر كه چنان باشدش پدر




جابر بن حجاج تيمي نيز چنين كرد؛ از كوفه به كربلا، در زمره ي سپاه يزيد قرار گرفت و به كوي شهادت آمد. در ساعت فرصت، خود را به حسين رسانيد و در خدمتش بماند تا شهيد گرديد.