بازگشت

ابن يقطر


ديگر از پيش گامان شهادت، ابن يقطر است

وي را هم شير حسين عليه السلام گفته اند؛ با آن كه حسين عليه السلام به جز پستان فاطمه، از پستان زني شير نخورده بود. ابن يقطر هم پستان فاطمه را به لب نگرفته بود پس چرا او را هم شير حسين عليه السلام گفتند؟

چون مادر ابن يقطر، لله ي حسين عليه السلام و نگه دارنده ي او در كودكي بود.


وقتي كه نامه ي مسلم، از كوفه به دست حسين عليه السلام رسيد، نامه اي كه در آن تأكيد شده بود كه هر چه زودتر، حسين عليه السلام به سوي كوفه روانه گردد، حسين، پاسخ نامه را نوشت و با ابن يقطر به كوفه فرستاد. مأموران يزيد، در راه دستگيرش كردند و به كوفه اش بردند. ابن زياد، هر چه از او بازجويي كرد، چيزي به دست نياورد، بدو گفت:

برو بالاي قصر و در برابر مردم، دروغ گوي، پسر دروغ گو را، حسين پسر علي را، لعنت كن و دشنام بده، تا درباره ي جانت فكري كنم.

ابن يقطر، بالاي بام رفت. وقتي كه با مردم كوفه رو به رو شد، فرياد برآورده گفت: اي مردم! من فرستاده ي حسين عليه السلام پسر فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدايم. اي مردم! حسين را ياري كنيد و جهاد در ركاب حسين را در برابر پسر مرجانه به جان بخريد!

نام مادر ابن زياد، مرجانه بوده و ابن يقطر را از نسبت دادن به مادرش منظوري داشت كه پوشيده نيست.

پسر مرجانه هم فرمان داد، تا ابن يقطر را از بالاي بام به زير انداختند و استخوان هايش بشكست، ولي هنوز رمقي در تنش باقي بود كه قاضي كوفه سرش را از تن جدا كرد!