بازگشت

عوام فريبي و نيرنگ سياسي


بدگويي يزيد، از ابن زياد، دروغ بود، رياكاري بود! عوام فريبي بود! نيرنگ سياسي بود. يزيد، خودش فرمان داده بود پسر پيغمبر كشته شود و حرم پيغمبر اسير گردد. ولي مي خواست در نظر مردم گناه كار نباشد. راه بدگويي و اظهار نفرت از ابن زياد را پيش گرفت و آن را سياست مي دانست. زمام داران قلدر و جنايت پيشه، كارشان همين است، با دست مأموران خود،بزرگ ترين جنايت ها را مرتكب مي شوند، وقتي كه گناهشان فاش گرديد، مأموران را گناه كار مي خوانند و مقصر جلوه مي دهند. زندان مي كنند! به دادگاه مي كشند! محكوم مي كنند! اعدام مي كنند! براي آن كه خود را تبرئه كنند! پاكيزه شان نشان دهند!

مأمور نادان و احمق، مأموري است كه خود را پل جنايت كاران، براي رسيدن به قدرت قرار دهد. آنان از روي پل عبور مي كنند و سپس پل را ويران مي سازند.

ابن زياد، پل يزيد بود. آيا يزيد مي خواست اين پل را ويران سازد تا خود را بي گناه جلوه دهد؟ به تظاهر پرداخت، به عوام فريبي پرداخت، ولي سودي نبرد. تظاهرات دروغين، جبران سياه كاري يزيد را نكرد. او لكه ي ننگ تاريخ بشر گرديد و ضرب المثل پليدي و بدكاري. خاندان خود را بدنام و خاندان خيات و جنايت معرفي كرد. كليد شناسايي بدكاران و بدانديشان گرديد.

يزيد، تا زنده بود، ابن زياد را از امارت بصره و كوفه، بر نداشت، و او هم چنان امير دو استان بود. وقتي ابن زياد، از كوفه به شام آمد، يزيد مال و منالي بسيار به وي عطا كرد و نزد زنانش برد و نديم خود قرارش داد. نوازش كرد. در مجلس بزم و باده نوشي خود شركت داد و از ساقي مي خواست كه جامي نخست به خودش دهد، سپس جامي به ابن زياد بدهد و او را


صاحب اسرار و امين خود خواند و كشنده ي خارجي لقب داد! و خارجي را به حسين تفسير كرد! چنان چه او را نابود كننده ي دشمنان و حاسدان وصف نمود!

اگر يادتان باشد، ابن زياد نيز،خواست چنين كند و گناه كشتن پسر پيغمبر را به گردن عمر سعد بيندازد و خود را بي تقصير جلوه دهد!

ولي حقيقت مخفي نمي ماند و خود را نشان مي دهد. هم يزيد قاتل حسين بود، هم ابن زياد، هم عمر قاتل حسين بود هم شمر و خولي و دگران، و همگي آن ها نيز به كيفر رسيدند. كساني هم كه راه را براي حكومت رسيدن يزيد گشودند، به كيفر اعمالشان رسيدند.