بازگشت

مراسم سوگواري رسمي در شام


سخنان روشنگرانه ي امام (ع) موجي از نفرت و خشم را در طبقات مردم به وجود آورد. صداي ضجه و شيون اهالي شام حكومت اموي را درمانده كرد، يزيد بخوبي دريافته بود كه علي رغم آن همه توجه و رسيدگي به مردم شام [1] ، امنيت و ثبات سلطنت او هم اكنون از سوي آنان در معرض خطر جدي است. لذا چاره اي نيافت جز اينكه اجازه دهد خاندان پيامبر براي شهداي كربلا به عزاداري بپردازند.

خاندان وحي تا هفت روز مراسم سوگواري برگزار كردند و تمامي زنان شامي و قريشي در تعزيت آل محمد شركت مي كردند. [2] . شهر يكسره ماتم گرفته بود و هيچ كوي و برزني نبود مگر آنكه بانگ شيون از آنجا برمي خاست، شهري را كه تا ديروز با پارچه هاي رنگين زينت كرده بودند يكپارچه سياهپوش شده بود، يزيد دستور داد منزلي نزديكي قصر حكومتي تجهيز شود زنان پرده نشين بني اميه به جمع عزاداران پيوستند و فرياد واحسيناه سر دادند، و لباسها و زيورهاي خود بيرون افكندند. [3] .

رفتارها و خوش زبانيهاي فرزندان حرم حسين بن علي بر حرارت حزن حسينيان مي افزود، روياهاي حيرت انگيز، و بيانات آهنگين و حزن آور جانها را به آتش مي كشيد، در يكي از شبهاي سوگواري دختري سه يا چهار ساله از امام حسين (ع) آسيمه سر از خواب بيدار شد و پرسيد: پدرم كجاست؟ او را در خواب ديدم كه سخت پريشان بود. صداي شيون كودكان و بانوان آل محمد برخاست و شيون و فغان به آسمان بلند شد، يزيد با صداي شيون از خواب بيدار شد و پرسيد: چه خبر است؟ پاسخ دادند: دختر كوچكي از حسين پدرش را در خواب ديده و او را مي طلبد! يزيد دستور داد سر پدرش حسين را ببرند و در كنار او قرار دهند و مأموران سر آن


حضرت را كه در طشتي قرار داده بودند و روانداز بر آن كشيده بودند در مقابل دختر امام (ع) نهادند، او به آرامي سرپوش را برداشت و با ديدن سر پدر گفت: اي پدر! چه كسي تو را به خون خضاب كرد؟! اي پدر! چه كسي رگهاي گلوي تو را بريد؟! اي پدر! چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟! اي پدر! بعد از تو به چه كسي پناه ببرم؟! اي پدر! يتيمان تو را چه كسي بزرگ خواهد كرد؟! اي پدر! چه كسي انيس اين زنان و اسيران است؟!... اي پدر! اي كاش من فدايت شده بودم!! اي پدر كاش نابينا بودم [چشمانم اين وضعيت را نمي ديد] اي پدر! اي كاش در خاك آرميده بودم و محاسن به خون خضاب شده ات را نمي ديدم. [4] آنگاه لبهاي خود را بر لبهاي پدر نهاد آنچنان شديد گريه كرد تا از هوش رفت و هر چه تلاش كردند به هوش نيامد و تا هميشه در شام ماند. [5] .


پاورقي

[1] معاوية به يزيد گفته بود که آنان را همچون دو چشم خويش و از خواص خود قرار ده. (اخبار الطوال، ص 274).

[2] المنتخب، ج 2، ص 497، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 140، العوالم، ج 17، ص 422، بحارالانوار، ج 45، ص 196.

[3] ابن‏کثير، در البداية و النهاية، ج 8، ص 195، و ابن‏جوزي در تذکرة الخواص، ص 148، طبري در تاريخ طبري، ج 5، ص 461، نوشته‏اند زنان کاخ سلطنتي بني‏اميه تا سه روز به عزاداري پرداختند، بعيد نيست که در چهار روز اول سوگواري، برنامه‏ريزان اموي با دقت منتظر ماندند تا برخورد مردم را با مراسم سوگواري اسراي آل محمد ارزيابي کنند و چون دريافتند که افکار عمومي به نفع خاندان رسالت در حال دگرگوني است چاره‏اي جز همراهي با سوگواران نيافتند، البته ممکن است عده‏اي از زنان اموي با اعتقاد قلبي همدرد بانوان حسيني بوده باشند.

[4] يا ابتاه من الذي خضبک بدمائک؟ يا ابتاه من ذا الذي قطع وريدک! يا ابتاه! من ذا الذي ايتمني علي صغر سني؟ يا ابتاه! من بقي بعدک نرجوه؟! يا ابتاه! من لليتيمة حتي تکبر؟! يا ابتاه! من للنساء الحاسرات؟!... ليتني کنت الفداء! يا ابتاه ليتني کنت قبل هذا اليوم عمياه! يا ابتاه ليتني و سدت الثري و لا اري شبک مخضبا بالدماء.

[5] المنتخب، ج 2، ص 140، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 141، با کمي اختلاف، معالي السبطين، ج 2، ص 170.